حقایقی از مسیحیت
متن کتاب
حقایقی از مسیحیت
انتشار: پژوهشکده امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
تدوین کننده: مهدی مستأجران
(مدیر سایت)
مباحثی پیرامون قرآن مجید
صدور قرآن
اعجاز قرآن
وجوه اعجاز قرآن
تحریف قرآن کریم
روا نیست که به این قرآن افتراء ببندند و آنرا از غیر خدا بدانند بلکه تصدیق کتابهای آسمانی گذشته و بیان گستردهتری از کتاب الهی است.
سوره یونس آیه 37
اما منکران قرآن چیزی را دروغ دانستنی نیافتهاند و تأویل آن هنوز نیامده است آنها که پیش از اینها بودند نیز همینطور تکذیب کردند پس ببین که پایان کار ستمگران چگونه است؟
سوره یونس آیه 39
مباحثی پیرامون قرآن کریم
از نقشههای شوم مسیحیت و استکبار جهانی دست به تحریف زدن قرآن بالخصوص تحریف فیزیکی میباشد دشمنان اسلام با حذف قسمت یا بخشهایی از قرآن و موارد دیگر سعی دارند این کتاب عزیز را تحریف شده و ناقص جلوه دهند و در نتیجه نتایج آثار و تبعات علمی و عملی این کتاب و این اعجاز جاوید را مخدوش و منهدم سازند این گروه مثل همین نویسنده مقاله پر از تحریف (آیا قرآن 100٪ کلام خداست) به طور فعال آیات و سورههای قرآن را تحریف و یا حذف ….. میکنند و چاپ میکنند مثلاً «یوسف حداد» یک کشیش لبنانی دارای آثار متعدد درنقد، رد و شبهه پراکنی در مورد اسلام میباشد از جمله «قرآن، دعوتی مسیحی؟» «قرآن و مسیحیت» «مقدمهای به گفتگوی اسلام و مسیحیت» حال برای رد یاوهگوئیهای مخالفین اسلام و قرآن مباحث ذیل را مطرح میکنیم.
صدور قرآن
آنچه در مورد صدور قرآن مسلم است، قطعیتی صدور آن است به این معنی که هیچ یک از فرق و نحلههای اسلامی حتی در آیه ربا کلمهای از قرآن تردید نکردهاند و این امانت الهی به صورت نسل به نسل و تواتر بدست ما رسیده و قرآن که امروز در دست ماست همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نازل شده قرآن کلام الهی است که: «هیچ باطلی نه هنگام نزول و نه بعد از نزول به آن راه ندارد». سوره فصلت آیه 43
اعجاز قرآن
قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که به راحتی و قاطعیت تمام، اعلام داشته که هیچ کس توان آوردن کتابی همانند آن را ندارد و حتی اگر همه آدمیان و جنیان با یکدیگر همکاری کنند، قدرت چنین کاری را نخواهند داشت و نه تنها قدرت برآوردن کتاب کاملی مثل قرآن را ندارند بلکه قدرت برآوردن دو سوره حتی یک سوره یک سطری را نخواهند داشت 1، سپس با بیشترین تأیید همگان را مورد تحدی قرار داده و به معارضه طلبیده و عدم قدرت ایشان را بر چنین کاری، دلیل بر الهی بودن این کتاب و رسالت پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) دانسته است سپس جای شکی نیست که قرآن ادعای معجزه بودن خودش را به همراه دارد و آورنده این کتاب، آن را معجزهای جاودانه و برهانی قاطع بر پیامبری خودش به همه جهانیان و برای همیشه عرضه داشته است.
وجوه اعجاز قرآن
دانشمندان علوم اسلامی هر یک برای قرآن، وجوهی از اعجاز را برشمردهاند که به طور خلاصه میتوان در هشت مورد آن را بیان کرد:
1- صدور قرآن از پیامبر امی:
به شهادت تاریخ پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) درس و کتاب نخوانده و خطی ننوشته بود با این حال صدور مجموعهای به نام قرآن از ایشان بسیار شفگتآور خواهد بود زیرا قرآن مجموعهای است که شامل ژرفترین معارف، و ارزشمندترین دستورات اخلاقی و استوارترین قوانین حقوقی و جزائی و حکیمانهترین آداب عبادی و احکام فردی و اجتماعی و سودمندترین اندرزها و آموزندهترین نکات تاریخی و سادهترین روشهای تعلیم و تربیت است بالطبع فراهم آوردن چنین مجموعه عظیمی از توان فردی درس نخوانده و دانشگاه نرفته، عجیب خواهد بود قرآن مجید نیز خطاب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «قبلاً نه کتابی میخواندی و نه چیزی مینوشتی وگرنه تبهکاران به تردید میافتادند» عنکبوت آیه 48 بنابراین همین که آورنده قرآن کریم امی است خود دلیلی قاطع بر الهی بودن قرآن است و الا مسلماً اندیشمندان توان آوردن نظیری برای قرآن را داشتهاند و حال آن که تاکنون هیچ کس توانائی مقابله با قرآن را نداشته و نخواهد داشت، از این رو «هـ. ا. ر. گیبیب» مینویسد: «اگر قرآن انشای خود پیامبر بود، سایر مردم هم میتوانستند رقابت کنند، گذار ده آیه قرآن را بیاورند و اگر نتوانستند اجازه بدهید قرآن را به عنوان معجزه مستدل و برجستهای بپذیرند.
2- بلاغت ممتاز فصاحت بینظیر:
بیگمان قرآن یگانه کتابی است که به بالاترین مراتب فصاحت و بلاغت قرار دارد یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقال شیواترین مقاصد و سنجیدهترین الفاظ را به کار برده و بهترین صورت معانی را به مخاطبی میفهماند نزول قرآن در عصری که اوج سخن سرائی و شکوفائی شعر و ادب عرب بود، خود بیانگر عظمت قرآن است. زیرا اعجاز قرآن سخنشناسان بزرگ را مانند ولیدبن مغیره و عتبهبن ربیعه و طفیلبن عمرو را به زانو در آورده و این جمله از طفیلبن عمرو است که پس از اتساع آیاتی چند از قرآن گفت:«به خدا سوگند من کلامی زیباتر از قرآن نشنیده و چیزی معتدلتر از آن ندیدهام. فلا والله ما سمعت قولاً احسن منه و لا امراً اعدل منه»
ف.ف.اربوتنت میگوید: از نقطه نظر ادبی قرآن فصیحترین سبک میان نثر و شعر عربی است.
پول کازانووا (P.KZANOOVA) مینویسد: … هیچ چیز عجیبتر از زبان قرآن نیست که به بیان بس رسا و طنین دلانگیز و گوشنواز، مردم روز را که بسیار علاقهمند به فصاحت و مجذوبیت و شیفته آن بودند و او را تحسین کرد.
3- تحدی قرآن:
قرآن چندین بار فصیحان و ادیبان جهان، از جن و انس را به مقابله فرامیخواند، تا اگر میتوانند دست کم یک سوره مانند سورههای قرآن بیاورند، قرآن با صراحت تمام میگوید: اگر در مورد آنچه بر بنده خود نازل کردهایم تردیدی دارید، سورهای همانند آن بیاورید و گواهان و همکاران خود را جزء خدا (هر که هست) بخوانید اگر راست میگوئید اگر این کار را نکردید که هرگز نتوانید کرد از آتشی که هیزمهای آن را آدمیان و سنگها تشکیل میدهند و برای کافران محیا شده بپرهیزید». سوره بقره آیات 23 و 24
و حدود یک قرن پس از نزول قرآن کسانی مثل ابنابیالعرجاء و ابنمقنع و ابوشاکر ایصانی و عبدالملک بصری که از نویسندگان مشهور دوران خلافت عباسی بودند به فکر مبارزه با اسلام از طریق آوردن قرآنی مانند قرآن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) افتادند و تصمیم گرفتند هر کدام از آنها یک چهارم کتابی بسان قرآن را همت گمارند آنان یکسال تمام نیروی خود را صرف این کار کردند ولی کوچکترین کاری را از پیش نبردند و سرانجام همگی در برابر عظمت این کتاب زانوی عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامی که در مسجدالحرام برای بررسی کارهای یکساله خود جلسه تشکیل داده بودند از عجز خود سخن میگفتند امام صادق(علیهالسلام) از کنار آنها عبور میکردند در حالی که این آیه را میخواندند: «هر گاه انس و جن، دور هم گرد آیند تا مانند قرآن را بیاورند نمیتوانند مانند آن را بیاورند هر چند همدیگر را یاری کنند». سورة اسراء آیة 81 و احتجاج طبرسی صفحة 255
ف.ف.اربوتنت (F.F.ARBNTHNOT) میگوید: تعجب در این است با آن که قرآن از نظر لغات و طرز گرامری و جملهبندی عیناً طبق قواعد و دستورات عربی است با وجود این تمام همتی که دیگران به خرج دادهاند که به ظرافت و بلاغت قرآن چیزی بنویسند تاکنون موفق نشدهاند. (بنیان بیانها و قرآن صفحة 5)
4- سبک شگفتانگیز:
به اذعان تمامی کارشناسان زبان عربی سبک نوشتاری قرآن، یک سبک نوین و ممتاز است و لذا وقتی یکی از سخنوران بزرگ عرب بنام ولیدبنمغیره آیاتی از قرآن را شنید، روی به مردم مشتاق حقیقت کرد و گفت: به خدا سوگند، من از محمد (صلیالله علیهوآله) سخنی شنیدم که هرگز شبیه کلام انس و جن نیست، به خدا سوگند، کلام او شیرینی خاص و زیبای ویژهای دارد شاخسار آن پر میوه و ریشههای آن پر برکت است سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجستهتر نیست و هرگز قابل معارضه و مبارزه نمیباشد».
حروف مقطعه و فواتح سور قرآن مانند: ق، ن، حم،الم،و … آهنگ قرآن، کثرت تحولات اسلوبها، از اندرز به قانونگذاری، از آموزش و تربیت به داستان، از امثالبه تاریخ، همة اینها از سبکهای منحصر به فرد قرآن کریم است. از این رو: ادوراد منتریت (A.Mntert) میگوید تمام آنهایی که با قرآن در زبان عربی آشنا هستند، در ستودن لطفات و زیبائی این کتاب مذهبی اتفاق دارند.
5- جذبه روحانی قرآن
از آثار کلام خدا اینست که دردرون و روح آدمی نفوذ میکند و در قلب انسان عظمت و شگفتی آن تجلی میکند و تحت تأثیر قرار میگیرد، وقایع بسیاری در این زمینه وجود دارد که تاریخ آن را نقل کرده است یکی از آنها صحنهای است که در کشور حبشه هنگامی که اولین گروه از مسلمانان به آنجا هجرت کرده بودند اتفاق افتاد، وقتی جعفرابنابیطالب آیاتی از قرآن را برای نجاشی و روحانیون و حضار مجلس قرائت کرد همه سخت تحت تأثیر قرار گرفتهاند و همگی گریه کردند و نجاشی چنان گریست که محاسنش از اشک خیس شد.
و به قول پولکازانووا (P:Kazanoova) «وسعت سیلابها و طنطنه آهنگ و سجع و قافیة عجیب قرآن بیشتر اوقات، بسیاری از مخالفین و مشرکین را منقلب میکرد» و آقای جیمز.ا.میچر (j:A:Meghz) میگوید: «قرآن مثل انجیل نیست بلکه در سبک قابل ستایشی نوشته شده است، نه شعر است و نه نثر معمولی، هنوز آن قابلیت را دارد که شنوندگان را به لذت و وجد ایمان برانگیزاند.» رجوع شود به اسلام مذهبی درست شناخته نشد نقل از: ریدرز داتیجست (مه 1995.).
6- عدم اختلاف در قرآن
عدم اختلاف در قرآن یکی دیگر از نشانههای نزول قرآن از طرف خداوند است زیرا اگر قرآن از جانب غیر خدا باشد از اختلافات سالم نمیماند زیرا همة موجودات جهان، در امتداد زمان وجود خدا دارای جهات گوناگون و حالت متفاوت است، این یک ناموس کلی است.
که انسان و تمامی موجودات تحت سیطرة تحول و تکامل عمومی هستند، شما یکی از موجودات را نمیبینید که دو آن متوالی بر یک حال باقی باشد، بلکه دائماً ذات و احوال آن تغییر میکند، بنابراین اگر قرآن از طرف غیر خدا میبود، در آن اختلاف مییافتند و از قرآن کریم میفرماید: «چرا در قرآن تدبر و تأمل نمیکنند؟ و اگر قرآن از طرف غیر خدا بود، اختلاف زیادی در آن مییافتند» نساء 82 « آیات قرآن یکدیگر را تصدیق میکنند تفاوت و تناقضی در آنها راه ندارد» المیزان ج 9 صفحة 27-28
7- اخبار غیبی قرآن
اخبار از اسرار پنهانی آن هم از زبان مردی که درس نخوانده است، بسیار شگفتآور خواهد بود و لذا قرآن میفرماید: «این از اخبار پنهانی است که به سوی تو (ای پیامبر صلیاللهعلیهوآله)) وحی میفرستیم و قبل از این نه تو و نه قوم تو آن را نمیدانستند» هود آیه 41 اخبار غیبی قرآن به چهار دسته تقسیم میشود جهان ماوراء طبیعت، مانند اخبار از خدا، صفات جمال و جلال او،روح و روان،فرشته و حوادث پس از مرگ و اوضاع برزخ و رستاخیز
اسرار آفرینش
تشریح اوضاع ملل گذشته
4- گزارش از حوادث آینده مانند: ناتوانی بشر از معارضه با قرآن شکست لشکر روم در مقابل لشکر اسلام، که در سال 625 میلادی اتفاق اتفاد و حال آن که قرآن در سال 610 میلادی خبر شکست روم را داد، حفاظت پیامبر، ورود مسلمانان به مسجدالحرام، روی آوردن مردم به اسلام، حفظ قرآن از تحریف (رجوع به کتاب خدا و پیامبر اسلام جعفر سبحانی، صفحه 111-140) با توجه به این امتیاز آقای هاردی گای لرد درهن (H.g.l.derhan) میگوید: پیشگوئیهایی که قرآن در مورد آینده کرده است اطلاعات درست و شگفتانگیزی که دارد آن چنان است که حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) که استادی ندیده است به هیچ وجه نمیتواند، از پیش خود آنها را فراهم ساخته و انشا کند.
8- جامعیت قرآن
قرآن مجموعة بسیار گرانقدری است که تمامی احتیاجات انسان را پاسخگوست و به قول آقای هرتوپگ هیرچفلد (H: H Ggld) از این که قرآن را سرچشمة اسلام میدانیم نباید تعجب کنیم، تمام موضوعاتی که مربوط به آسمانها، زمین،زندگی انسان، تجارت و انواع گوناگون معاملات است، در سطح عالی قرار گرفته. بدین طریق قرآن عهدهدار بحثهای بزرگی است و توسعة شگفتانگیز جهان اسلام در تمام شعب علوم،غیر مستقیم مدیون آن است. در الهامات قرآنی که برای مردم بیان شده است محمد (صلیالله علیه و آله) بارها توجه مردم را به جنبش آسمان و توجه معنوی اشخاص جلب میکرد، همانطور که قسمت دیگری از آیات الهی آنان را به خدمت و کمک کردن به مردم (البته نه تا سر حد بندگی و عبادت) وادار میکند،. قرآن تحولی در مطالعات طبی ایجاد کرده و دستور بررسی عالم طبیعت را، به طور کلی داد سرویلیام مویر (C.W. moyer) میگوید: قرآن شاهکار اسلام است قرآن عالی است و با کمال دقت آنچنان طرحریزی شده است که سوالبردار نیست (کامل و روشن است) و پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) فرمود: «قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد شگفتیهای آن پایان نمیپذیرد و تازههای آن کهنه نمیشود» (اصول کافی کتابالقرآن صفحة 591) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: «قرآن مشعل فروزانی است که فروغ و تابش آن به خاموشی نمیگراید و دریای عمیقی است که فکر بشر به ژرفای آن نمیرسد» (نهجالبلاغه عبده ج 2 صفحة 202)
تحریف قرآن کریم
مسیحیت در استفاده از تحریف از مهمترین و اساسیترین منبع تعالیم اسلام آغاز نمود، که آن انکار اساس نزول قرآن کریم میباشد استفاده از این روش موزیانه میتواند در نمونههای زیر به خوبی مشاهده شود:
گوستاولویون فرانسوی مینویسد: گویند پیغمبر درس نخوانده بود و ما این سخن را نیز میپذیریم زیرا اگر درس خوانده بود ترتیب بهتری در قرآن مخلوط میداشت»
فیلیپ، که خود عرب مسیحی است مینویسد: «محمد با کمال بیباکی به تبلیغ ادامه میداد، و از این که یهودیان و مسیحیان کتاب مقدسی دارند رشک میبرد لذا تصمیم گرفت تا ملت او نیز کتاب مقدسی داشته باشند.»
پروفسور هانس کونگ (hanskung) نویسندة ؟ مینویسد «اجازه میخواهم این سوال را مطرح کنم که آیا قرآن (مانند کتاب مقدس) در عین حال که کلام خداوند هست کلام بشر نیست؟»
حتماً آقای پرفسور انتظار دارند که مسلمین پاسخ مثبت دهند و در این به اصطلاح تفاهم و تقریب ادیان از معتقدات ضروری و قطعی خود دست بردارند و قرآن مجید را هم کلام خداوند (تبارک و تعالی) و هم کلام بشر بدانند. به اعتقاد مسلمانان تمام آیات قرآن کریم از جانب حضرت حق به رسول گرامی اسلام وحی شد و اگر چنین نبود دشمنان اسلام لااقل باید میتوانستند با یک سوره آوردن با قرآن معارضه کنند ولی تاریخ کسی یا کسانی را معرفی نمیکند که توانسته باشد چنین کاری کرده باشند این تعدی قرآن کریم همواره پابرجا بوده که حتی خود قرآن کریم میفرماید: «اگر شما را شکی است در قرآن که بر محمد (صلیالله علیه و آله) بندة خود فرستادیم پس بیاورید یک سوره مانند آن و گواهان خود را بطلبید (بخوانید و کمک بطلبید) به جز خداوند تبارک و تعالی اگر راست میگوئید (که این کلام مخلوق است نه وحی خداوند تبارک و تعالی و اگر این کار را نکردید که هرگز هم نتوانید کرد پس طعنه به قرآن کریم نزنید و از آتشی که هیزمش مردم هستند بپرهیزید.
مونتگری وانت (W. Montgromerywatt) اسلامشناس انگلیسی مینویسد: « برای هر فردی که در قرن هفتم، در شهر دور افتادهای مانند مکه زندگی میکرد پیدا شدن این ایمان که از جانب خدا به پیامبری مبعوث شده است شگفتانگیز است پس جای تعجب نیست اگر میشنویم که محمد را ترس و شبهه فرا گرفت… ترس دیگر او،ترس از جنون بود، زیرا عرب در آن زمان معتقد بودند که این گونه اشخاص در تصرف ارواح یا جن هستند، عدهای از مردم مکه الهامات محمد را اینگونه تعبیر میکردند و خود او نیز گاهی دچار این تردید میشد که آیا حق با مردم است یا خیر!.. میگویند که روزهای نخست و دریافت نخستین وحی،زن او (خدیجه) و پسر عم زنش (ورقه) او را تشویق کردند به این که قبول کند که به پیامبری برگزیده شده است. با این همه شهادت یک مسیحی به این که این وحی شبیه وحی به موسی است محمد را در عقیدة خود تقویت کرده است»
در مورد این که ابنمسعود کتابی داشته یا خیر و مباحث دیگر آنچه ذیلاً میآید مختصری از مفصلات است که ابنالندیم از فضلبنشاذان نقل میکند که میگفت: من قرآن ابنمسعود را دیدهام که ترتیب سورهها در آن چنین بود و ذکر میکند تا این که فضل میگوید محمدبناسحاق میگفت: قرآنهای زیادی دیدهام که کاتبها آن را نوشتهاند این مصحف ابنمسعود است و ابنداود مینویسد وقتی که مامور خلیفة کوفه آمد تا قرآنها را جمع کند ابنمسعود خطبه خواند و گفت: من در مورد مصحف خود خدعه میکنم و نمیدهم و هر کسی بتواند این خدعه را بکند زیرا خدعها روز قیامت آورده میشود چه بهتر آن که آن قرآن باشد.
ابناثیر میگوید: اهل کوفه مصحف را قبول کردند جز عدهای که (زیاد هم هستند) قرآن ابنمسعود را نگه داشتند و با آن تلاوت میکردند.
با توجه به این شواهد و دیگری که ذکر نشد معلوم میشود که برای ابنمسعود اولاً مصحف بود. و نیز نقل شده که ابنمسعود در مصحف خود سوره محمد را ننوشته بود و میگفته هر گاه بنویسم باید آن را اول هر کاری (چیزی) بنویسیم و نیز نقل شده که دو سوره معوذتین را از قرآن مشخص کرد و میگفت غیر قرآن را (توجه: نه غیر کلام خدا را طبق گفتار نویسنده مقاله آیا قرآن کریم 100٪ کلام الهی است) به قرائن آمیخته نکنید و معوذتین (قل اعوذ برب الناس را و قل اعوذ برب الفلق) از قرآن نیست و پیغمبر خدا امر کرده که با این دو سوره باید پناه به خداوند برده شود.
ولی پر واضح است که اولاً کلام الهی بودن را منکر نیستند ثانیاً اگر کسی در این فکر است که کلام الهی نیست کلام بشر است مثل آن را بیاورد معاوض کند، شرایط معاوضه را رعایت کند و معاوضه کند که قبلاً (جزوة قبل) اشاره شد که به یک محال میرسیم اگر بخواهیم بگوئیم که سوره توحید «الحمدلله ربالعالمین…» کلام بشر است. (حال به یک جوابی که باعث نقض غرض نویسنده مقاله میشود).
بشارتهای اناجیل و تورات
بشارتهای انجیل به آمدن حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) و تحریف بشارتها
«تسلیدهنده» پیامبر اسلام است
«روح راستی» پیامبر اسلام است
رئیس جهان کیست؟
بشارتهای اناجیل و تورات
بشارتهای انجیل به آمدن حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) و تحریف بشارتها
شاید کمتر کسی تصور کند که در کتاب مذهبی مسیحیان یعنی «عهد جدید» جملاتی وجود دارد. که بیپرده و در کمال صراحت بر ظهور پیامبر اسلام حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) بشارت میدهد با آن که پدران روحانی تا آنجا که میتوانستند مطالب مربوط به پیامبر اسلام را حذف یا دگرگون میکردند ولی هنوز هم لابلای اناجیل فعلی جملاتی در این زمینه به چشم میخورد که به خوبی واضح است مقصود از آنا پیامبر عزیز اسلام است اینک به چند نمونه از این بشارتها اشاره میکنیم.
«تسلی دهنده» پیامبر اسلام است
انجیل یوحنا مینویسد: «و من از پدر سوال میکنم که تسلی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند» «لیکن چون تسلی دهنده که او را ازجانب پدر نزد شما میفرستم، آید یعنی روح راستی که از پدر صادر میگردد او بر من شهادت خواهد داد» «و من به شما راست میگویم که رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم»
«تسلی دهنده» روح القدس نیست
اگر گفته شود تسلی دهنده روحالقدس است باید گفت شواهدی برخلاف آن وجود دارد که ذیلاً به بعضی از آنها اشاره میشود:
جملات گذشته به ظهور مسیح (علی نبینا و علیهالسلام) بشارت میدهد که آمدنش مشروط به رفتن مسیح است و شخصیت عظیم و روحانی او به اندازهای از مسیح برتر و بالاتر است که رفتن عیسی (علی نبینا و علیهالسلام) به منظور ظهور و تابش آن خورشید فروزان ربای بشریت بسی سودمندتر است این مشخصات به هیچ وجه با روحالقدس نمیسازد زیرا وی فرشتهای حامل وحی است و واسطه بین خدا و انبیاء است که از جانب حق تعالی آیات و پیامهای الهی را در طول بعثت پیامبران نزد آنان آورده و بر قلوب پاکشان فرود میآورده و آمدن او مشروط به رفتن مسیح نبوده است و علاوه بر این وجود روحالقدس برای بشر سودمندتر از وجود مسیح (علینبینا و علیهالسلام) نمیباشد تا رفتن مسیح بسی سودمندتر باشد.
صاحب کتاب اظهارالحق از کتاب لبالتواریخ که مؤلف آن مسیحی است نقل میکند که: «یهود و نصاری در زمان محمد (صلیالله علیه و آله) به انتظار پیامبر موعود بودند و از این زمینه مساعد، نفع عظیمی برای محمد (صلیالله علیه و آله) حاصل شد، که دعوت کرد من همان پیامبر موعود هستم.
البته ادعای پیامبر اسلام کاملاً مطابق با واقع بود و نشانههائی که در تورات و انجیل در وصف پیغمبر خاتم حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) گفته شده بود دربارة آن حضرت صدق میکرد و لذا عدة زیادی از مسیحیان و یهودیان با انصاف و حقجو به حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) ایمان آوردند.
نجاشی پادشاه حبشه، وقتی نامة پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) به او رسید گفت: «بخدا سوگند که او همان پیامبری است که اهل کتاب در انتظار او هستند.»
آنچه تاکنون یادآوری شد بر اساس ترجمه فارسی انجیل است ولی بررسی ترجمههای مختلف اناجیل و رجوع به ترجمه عبری انجیل این حقیقت را روشن میسازد که انجیل فارسی و عربی مطابق با اصل یونانی معتبر ترجمه نشده است زیرا نسخههای عبری انجیل «علزعویر» که به معنای احمد است ذکر کرده است. کشیشان و پدران روحانی در اصل یونانی دست بردند و پریکیتوس را به پاراکیتوس تبدیل کردند و در ترجمههای فارسی و عربی مطابق پاراکیتوس به تسلی دهنده ترجمه کردند تا مردم نفهمند این بشارت دربارة پیامبر عزیز اسلام است غافل از آن که حقیقت زیر پرده نمیماند و سرانجام ظاهر خواهد شد که منظور حضرت عیسی (علی نبینا و علیهالسلام) از آن بشارت، همان پیامبر اسلام حضرت احمد بوده است. چنانکه قرآن کریم یادآوری میکند: «و اذ قال عیسیبنمریم یا بنی اسرائیل انی رسولالله الیکم مصدق لما بین یدی من التوراه و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد…» سوره صف آیه 6
و آنگاه که عیسی پسر مریم با لن اسرائل گفت:همانا من فرستادة خدایم به سوی شما درستی تورات را تصدیق میکنم و نیز نوید میدهم به پیامبری که پس از من در میرسد و نام او احمد است.
«روح راستی» پیامبر اسلام است
انجیل یوحنا مینویسد: «و بسیار چیزهای دیگر نیز دارم به شما بگویم لکن الان طاقت تحمل آنها را ندارید و لیکن چون او یعنی روح راستی آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم نمیکند بلکه به آنچه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد».
«روح راستی» صفتی است برای کلمه «او» که اشاره به همان تسلی دهنده میباشد و در پیش دانستیم که مقصود از آن پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) است.
مطلب دیگری که از مطالب این قسمت بدست میآید کامل نبودن دین مسیح (علی نبینا و علیهالسلام) است زیرا میگوید: چون او آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد. پس معلوم میشود مسیح جمیع راستی را نیاورده و آن را محول به پیامبر بعد از خود یعنی حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) نموده که آیین مقدسش کامل و همه قوانین آن مطابق خواستههای بشری است.
رئیس جهان کیست؟
انجیل یوحنا مینویسد: «بعد از این بسیار با شما نخواهم گفت، زیرا که رئیس این جهان میآید و در من چیزی ندارد» رئیس جهان پیامبر بعد از مسیح (علی نبینا و علیهالسلام) است زیرا ریاست روحانی و زمام معنوی جهان بشریت با انبیاء بزرگ الهی است که فرمانداران خدا در روی زمین و نمایندگان اویند، و رئیس جهان خداوند نیست زیرا در جملة فوق مسیح(علینبینا و علیهالسلام) خبر میدهد که بعداً رئیس جهان میآید.
«کشیش فندر آلمانی» در این مورد که نتوانسته است «رئیس جهان» را با روحالقدس با خود حضرت مسیح(علینبینا و علیهالسلام) تطبیق دهد دچار هزیان و پریشانگویی گشته و میگوید: «به اتفاق عموم مفسرین انجیل (البته همان مفسرینی که در اصل انجیل دست بردهاند) مقصود از رئیس جهان شیطانست که رئیس گناه کاران و منحرفین است». ولی با اندک تأمل روشن میشود که خود این توجیه و تفسیر از دستبردهای شیطان است که از مجرای فکر کوتاه مفسرین انجیل، خویشتن را رئیس جهان خوانده و خود را به جای پرقلیط موعود انجیل وانمود ساخته است! رئیس جهان مأمور الهی است و بند 8 باب شانزدهم انجیل یوحنا او را مأمور الهی خوانده که جهانیان را به داوری و عدالت ملزم و مجبور میسازد از آنچه گذشت به روشنی در مییابیم که بشارات انجیل دربارة پیامبری است که مقامش از حضرت مسیح(علینبینا و علیهالسلام) والاتر و تکمیل کنندة شریعت اوست و دارای ریاست روحانی و ابدی بشریت بود و موجب جلال و عظمت مسیح(علینبینا و علیهالسلام) میگردد و آن کس جز پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) نیست.
بخش اول:
بشارت تورات
بشارت اول: مژده موسی (علی نبینا و علیهالسلام) به بنیاسرائیل
تطبیقهای نادرست
بشارت دوم: درخشیدن کوه فاران
بشارت سوم: الاغ سوار و شتر سوار
بشارت چهارم: مژده حبقوق نبی (علی نبینا و علیهالسلام)
بشارت تورات
خداوند در هر زمان بر مردم حجتی تعیین میفرماید تا پیش او عذری نداشته باشند و به همین منظور پیغمبران را فرستاده و رسالت آنان را با معجزات تأیید کرده است. پیامبران هنگام مرگ وظیفه مردم را بعد از خود تعیین میکردند و آنان را به پیامبر بعد از خود- با یادآوری مشخصات- رهنمون میشدند تا آنان با اطمینان بیشتری به او ایمان آوردند و راه حق را بپویند.
بنابر همین اصل پیامبر با حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) که پس از او پیامبری نخواهد آمد علی(علیه السلام) را جانشین خود قرار داد و نبوت را پایان یافته معرفی کرد و به حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی جز آن که بعد از من پیامبری نیست.
خداوند در کتابهایی که به پیامبران قبل میفرستاد از آمدن پیامبر آخرالزمان خبر میداد به طوری که افراد مطلع در انتظار او بودند حضرت موسی یکی از پیامبران اولوالعزم در کتاب خود تورات به رسالت پیامبر عالیقدر اسلام (صلیالله علیه و آله) وبشارت داده و با یادآوری نشانههایی، آن گرامی را معرفی فرموده است. توراتهای موجود گرچه دستخوش تحریف قرار گرفته ولی هنوز قطعاتی در آن به چشم میخورد که گویای همان بشارت است.
ما در این جزوه بر آنیم که چند مورد را فشرده و کوتاه بیان کنیم.
بشارت اول
مژدة عیسی(علینبینا و علیهالسلام) به بنی اسرائیل
در سفر تقنیه از کتاب تورات باب 18 شمارة 15-22 سخن حضرت موسی(علی نبینا و علیه السلام) را چنین نقل میکند.
«یهود خدایت نبی را از قوم تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید موافق هر آنچه در «حوریت» در روز اجتماع از یهود خدایت مسئلت نموده گفتی آواز یهود خدای خود را دیگر نشنوم و این آتش عظیم را دیگر نبینم مبادا که بمیرم. و خداوند به من گفت: آنچه گفتند نیکو گفتند نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه با امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد. و اما نبی که جسارت نموده به اسم من سخن گوید که به گفتنش امر نفرمودم یا به اسم خدایان غیر سخن گوید آن نبی البته کشته شود واگر در دل خود گویی سخنی را که خود نگفته است چگونه تشخیص نماییم هنگامی که نبی به اسم خداوند سخن گوید اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد این امری است که خداوند نگفته است بلکه آن نبی آن را از روی تکبر گفته است پس از او نترس»
در این جملات موسی(علی نبینا و علیه السلام) به بنی اسرائیل مژدة آمدن پیامبر بزرگی را میدهد که چنین صفاتی را دارا است:
1- از برادران موسی و قوم اسرائیل است.
2- همچون خود موسی است.
3- کلام خدا بر دهانش خواهد بود.
4- هر چه خدا به او امر فرماید ابلاغ خواهد کرد.
5- هر کس سخنانش را که از جانب خداست نشنود خداوند او را مؤاخذه خواهد کرد.
6- چیزی از جانب خود نخواهد گفت.
7- نشانة صحت ادعای آن پیامبر پیشگوئیهای مطابق واقع خواهد بود.
8- مخالفت با آن پیامبر خطرناک است اما اگر پیامبری به دروغ ادعا کند مخالفتش ترسی ندارد، پس از او نترس»
همة این صفات در جملات نقل شده موجود است و همه بر پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) تطبیق میکند، و ما به اختصار هر یک را توضیح میدهیم:
1- از برادران قوم اسرائیل است.
به طوری که قرآن مجید و نیز کتاب تورات و تاریخ شهادت میدهد، حضرت ابراهیم(علی نبینا و علیه السلام) دو پسر داشت، «اسماعیل» و «اسحاق». اسحاق(علی نبینا و علیه السلام) نیز پسری به نام یعقوب داشت که نام دیگر او اسرائیل است. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت که ایشان پدران قوم بنیاسرائیل هستند. حضرت اسماعیل هم فرزندانی داشت که مانند خود آن جناب در سرزمین عربستان سکونت گزیده طایفة مهمی ازعرب را تشکیل دادند. این قوم برادران قوم بنیاسرائیل محسوب میشوند، زیرا پدر قابل افتخار هر دو طایفه حضرت ابراهیم از مردان بزرگ تاریخ است که مورد احترام یهود و نصاری و مسلمین میباشد و این دو طایفه از دو فرزند معروف و برومند او اسماعیل و اسحاق بوجود آمدهاند.
رسول گرامی(صلیالله علیه و آله) از نسل اسماعیل است و به همین جهت از برادران قوم اسرائیل محسوب میشود.
2- همچون موسی است.
پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) همچون موسی دارای کتاب و معجزه بود و مراحلی مشابه حضرت موسی در زندگی طی کرد، یعنی با شمشیر قیام کرد و با کفار جنگید و بر آنها غلبه کرد.
3- کلام خدا بر دهانش بود.
بزرگترین معجزة رسول خدا(صلیالله علیه و آله) قرآن است که معجزة باقیه نام دارد، و هیچکس نتوانست و نخواهد توانست مانند آن را بیاورد، با این که این کتاب از حروف الفبای عربی تشکیل شده و خودکتاب از همة بشر میخواهد که مثل او بیاورند، کسی بر چنین کاری قادر نیست و قرنهاست که مخالفان با راه انداختن جنگهای سخت و صرف هزینههای سنگین با اسلام مبارزه کردهاند و هیچگاه نتوانستهاند مثل قرآن بیاورند. علت این موضوع آن است که قرآن مجید کلام خداست و این سخن از گونة سخنان بشر نیست که بشری بتواند مثل آن را بیاورد.
4- هر چه خدا به او امر فرماید او ابلاغ خواهد کرد.
پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) هر چه را شنیده بود به بشر ابلاغ فرمود، آن جناب تمام راههای نیکی و بدی را که از طریق وحی دریافت کرد به بشر نشان داد.
پیامبر (صلیالله علیه و آله) در حجهالوداع خطبهای ایراد فرمودند و در آن خطبه چنین فرمودند: «ای مردم شما را هر چه به بهشت نزدیک و از آتش دورتان سازد فرمان دادم و شما را از هر چه به آتش نزدیک و از بهشت دورتان کند بازداشتم»
قرآن مجید میفرماید: «و ما علیالرسول الا البلاغ المبین» (سوره عنکبوت، آیه 18) نیست بر رسول مگر رساندن روشن. پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) در راه تبلیغ دستورات الهی متحمل زحمتها و مشکلاتی شد و چون مأموریت الهی بود از هیچ چیز واهمه نداشت و در مقابل شکنجههای قریش ایستادگی کرد تا آنجا که حاضر شد از وطن مألوف خود (مکه) به سوی مدینه هجرت کند.
5- هر کس سخنانش را که از جانب خداست نشنود خداوند او را مؤاخذه خواهد کرد:
لازمة یک شریعت آسمانی این است که متخلف آن مجازات شود. در شریعت پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) برای عاصی و بزهکار مجازاتهای سختی تعیین شده است، و هر کس باید به سزای عمل خویش برسد.
قرآن میفرماید: «من یعمل سوء یجز به ولا یجد له من دونالله ولیاً و لا نصیرا و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه» (سوره نساء، آیه 123 و 124)
کسی که عمل بدی انجام دهد سزا داده میشود و به جز خدا برای خود یاوری نمییابد، و کسی که عمل نیکی به جا آورد، مرد یا زن، و مؤمن باشد، آنان به بهشت داخل میشوند.
و نیز میفرماید: «و من یعص الله و رسوله فان نار جهنم خالدین فیها ابدا» (سوره جن، آیه 23) و آن که بر خدا و پیامبرش عصیان ورزد برای اوست آتش دوزخ که در آن جاویدان میمانند.
6- چیزی از خود نخواهد گفت.
پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) هیچگاه از جانب خود چیزی نفرمود، و گاهی که سوالی از او میشد منتظر میماند تا وحی در رسد و پاسخ درست را از خداوند بگیرد.
قرآن در این زمینه میفرماید: لو ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (پیامبر اسلام از روی هوای نفس سخن نمیگوید و سخن او جز وحی نیست» (سوره نجم، آیه 3 و 4).
7- نشانة صحت ادعای آن پیامبر پیشگوئیهای مطابق خواهد بود.
رسول گرامی اسلام به مدت 23 سال رسالت خود، بسیار پیشگوئی فرمودند که همه مطابق واقع بود، در قرآن مجید در سورة روم میفرماید: «الم- غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سینغلبون» خداوند مغلوب شدن روم به دست دشمن (ایرانیان) و سپس غلبه بر پیشرفت رومیان وشکست دشمن را خبر میدهد، و همانطور واقع شد.
8- مخالفت با آن پیامبر خطرناک است.
پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) پس از اظهار رسالت خویش با مخالفان سرسختی روبرو شد که هر یک میکوشیدند از نفوذ و پیشرفت او جلوگیری کنند. اما پیامبر(صلیالله علیه و آله) با ایمان راسخ به دعوت خود ادامه داد و از هیچ چیز نهراسید، خداوند بزرگ دشمنان او را منکوب و خوار و ذلیل کرده تنها در جنگ بدر اولین جنگ اسلامی هفتاد تن از بزرگان قریش که سالها با پیامبر مخالفت ورزیده بودند هلاک شدند و در جنگهای بعد نیز پیشرفت واقعی با پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) بود تا مکه را فتح کرد و اسلام قوت و نیرو گرفت.
با توضیحات بالا روشن است که همة این صفات در پیامبر اسلام جمع بوده است و مسلماً آن گرامی همان پیامبر موعود تورات است، زیرا بعد از موسی(علی نبینا و علیه السلام) پیغمبری که همة این صفات را دارا باشد جز حضرت محمدبنعبدالله (صلیالله علیه و آله) نیامده است.
تطبیقهای نادرست
برخی از علمای یهود چنین پنداشتهاند که این مژده مربوط به یوشعابننون (علی نبینا و علیه السلام) است، در صورتی که همة این اوصاف با آن حضرت تطبیق نمیکند. مثلاً او از برادران قوم اسرائیل نیست بلکه از خود ایشان است، و نیز او مثل موسی نیست زیرا در آخر سفر تشنیه باب34: بند 10 پس از اشاره به نبوت او میگوید: «نبی مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد مسیحیان هم ادعا میکنند که پیامبر موعود در تورات همان حضرت مسیح (علینبینا و علیهالسلام) است.
گفتار این عده نیز بیاساس است زیرا همة این صفات که از مشخصات پیامبر موعود در تورات است در عیسی(علینبینا و علیهالسلام) جمع نشده است. مثلاً:
1- عیسی از بنیاسرائیل بود نه از برادران اسرائیل
2- عیسی همچون موسی با دشمنان نجنگید و قیام مسلحانه نکرد و …
3- در انجیل فعلی میخوانیم که عیسی فرمود: «و بسیار چیزهای دیگر نیز دارم به شما بگویم لکن الان طاقت تحمل آن را ندارید» (یوحنا باب 16: بند 12) در این صورت چگونه بگویم او کسی است که هر چه به او گفته شد ابلاغ کرد و ….
4- بنابر انجیل موجود پیشگوئیهای حضرت مسیح تطبیق نمیکند زیرا انجیل (متی 12: 40) میگوید مسیح پیشگوئی کرد که سه شبانه روز در شکم زمین (قبر) خواهد ماند، اما به تصریح انجیل مرقس مسیح کمتر از این مدت در قبر درنگ کرد. انجیل مرقس در (آخر باب 15 و اول باب 16) میگوید: شب شنبه دفن شد و صبح یکشنبه وقت طلوع آفتاب دیدند قبرش خالی است!!
از آنچه گذشت نتیجه میگیریم که پیامبر موعود تورات فردی غیر از مسیح(علینبینا و علیهالسلام) است.
بشارت دوم: درخشیدن از کوه فاران
در سفر تشنیه میگوید: در این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنیاسرائیل برکت داده گفت یهود از سینا آمد و از سعیر برایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشید؟ در اینجا موسی(علینبینا و علیهالسلام) ظهور خود و نبوتش را در کوه «سینا» با ظهور پیامبری از کوه «سعیر» و پیامبری دیگر از «فاران» ذکر میکند.
کوه سینا محل سخن گفتن موسی(علینبینا و علیهالسلام) با خداست و کوه سعیر در سرزمین یهوده است که عیس(علینبینا و علیهالسلام) در آنجا مبعوث شد، و فاران در مکه است. دلیل این موضوع آن است که در کتاب تورات (سفر پیدایش 21:21) دربارة حضرت اسماعیل که محققاً به مکه آمد و آنجا را برای زندگی برگزید چنین آمده است: «در صحرای فاران ساکن شد» و معلوم است که کوه فاران همان کوه «حرا» است که پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) در آن به عبادت میپرداخت و نیز در همان جا برای اولین بار وحی الهی با نزول آیات اول سورة «علق» به او فرود آمد و آن گرامی به رسالت مبعوث شد.
بشارت سوم: الاغ سوار و شترسوار
اشیعای نبی رؤیای خود را این گونه شرح میدهد: «و چون سواران جفت الاغسواری و شترسواری را بینند» (باب 21 فراز 7)
بشارت فوق به یک «الاغسوار» و یک «شترسوار» است که اشیعای نبی آن را دیده است. وجه استدلال: به طوری که انجیل متذکر میشود و از تاریخ مسیحیت و قداست نعل خر عیسی و بنای کلیسای «الحافر» و نیز از ادبیات و هنر استفاده میشود، حضرت مسیح برای سواری از الاغ استفاده میکرده است. و نیز میدانیم که پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) در زندگی معمولاً بر شتر سوار میشد، چون در عربستان شتر فراوان است، و برای پیمودن بیابانهای خشک و بی آب و علف آن سرزمین اسب و الاغ نمیتوان استفاده کرد. پس الاغسوار و شترسواری که اشعیای نبی(علینبینا و علیهالسلام) مشاهده کرده با این دو پیامبر بزرگوار، مسیح(علینبینا و علیهالسلام) و رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) تطبیق میکند.
بشارت چهارم: مژدة حبقوق نبی(علینبینا و علیهالسلام)
در جای دیگر کتاب مقدس میخوانیم: «خدا از یتمان آمد و قدس از جبل فاران. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملو گردید» (کتاب حبقوق نبی باب 3، فراز 3).
به طوری که در قاموس کتاب مقدس اشاره میکند «یتمان» یعنی صحرای جنوبی. و همانطور که معلوم است سرزمین عربستان در جنوب «بیتالمقدس» واقع شده: و نیز این سرزمین مقدار زیادی به طرف جنوب پیش رفته و شبیه جزیرهای شده است. قبلاً روشن ساختیم که «فاران» مکه است. پس این بشارت نیز به ظهور پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) دلالت دارد.
بخش دوم: تحریف بشارتها
بشارت عیسی(ع) در قرآن
در پیرامون انجیل
بیاعتبار بودن انجیل
عهد عتیق
عهد جدید
تحریف بشارتها
اینک تحریفهایی را که به دست «اهل کتاب» در برخی از این بشارتها راه یافته توضیح میدهیم و با مدارکی که در دست داریم حقیقت را آشکار میسازیم این تحریفات را برای آن بوجود آوردهاند که مسلمانان نتوانند از بشارت تورات نبوت پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) را اثبات کنند، آری، مسیحیان و یهودیان میدیدند مسلمانان از این بشارت به نفع خود و علیه آنان استفاده میکنند و به جای آن که جواب درستی- اگر دارند- به آنان بدهند کتاب مقدس خود را تحریف کردند.
در باب 18 شمارة 15 تا 22 سفر تشنیه آمده است. «یهود» خدایت نبی را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید»
و در بند 18 سخن خدا را نقل میکند: «نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد….» در مطالبی که نقل کردیم یک ترکیب «میان تو» در فراز 15 موجود است که در تکرار بشارت در فراز 18 این ترکیب مشاهده نمیشود و همچنین ترکیب «از میان تو» به اضافه «از برادرانت» ذهن خواننده را متوجه میسازد که تحریفی در عبارت روی داده است، به ویژه که دیگر نسخههای عربی تورات (که ترجمه فوق از روی آن انجام شده) پر از غلطهای بسیاری است که قرنها در آن باقی مانده برخی از آنها نیز در پاورقی تورات عربی اشاره شده است.
تصویر یک صفحه از متن عربی تورات را که در آن ده غلط وجود دارد و در پاورقی صحیح آن را نوشتهاند ملاحظه نمایید (هر صفحه از تورات عربی شامل چند اشتباه فاحش است).
برگرفته از کتاب مسیحیت صفحه 201
از هیأت تحریریه مؤسسه در راه حق- چاپ سوم مهرماه 1355
چنین به نظر میرسد که عبارت اصلی «از میان برادران ایشان» بوده است یعنی به همان گونه که در فراز 18 آمده است و یا «از اقربای تو برادران تو» یعنی به جای ترکیب «؟» «؟» بوده که بعداً این شکل را به خود گرفته است.
در ترجمهای که جروم قدیس در قرن چهاردهم میلادی از متن عربی و یونانی کتاب مقدس به زبان لاتین انجام داده به جای «از میان تو» ، «از قوم تو» موجود است که بسیار صحیح و به حدس نزدیک است، در ترجمه انگلیسی که از روی این ترجمة لاتینی تهیه شده است چنین آمده است:
ترجمه: «خیر پروردگار خدایت، برای تو پیغمبری مانند من از قوم تو، برادری از خودت را برخواهد انگیخت باید او را بشنوی» ترجمه انگلیسی از روی ترجمه لاتین جروم قدیس عبارت «از میان تو» را ندارد و به جای آن دارد: “Ofthyownrace” یعنی از «طایفة تو» که عبارت «از برادرانت» توضیح آنست و بسیار زیباست و با حدس ما در مورد کلمة عربی تورات موافق است. به طوری که ملاحظه شد در این ترجمه « از میان» وجود ندارد و معلوم میشود در نسخههای عربی و یونانی عصر «جروم قدیس» قرن چهارم میلادی این کلمه نبوده است و یا در نسخههای غیر معتبر آن زمان چنین عبارتی وجود داشته است. ما میتوانیم این حقیقت را که بشارت «سفر تشنیه باب 18» مربوط به حضرت مسیح (ع) نیست از عبارت انجیل یوحنا «باب اول بند 19-22» به انضمام پاورقی مربوط به آن استفاده کنیم: در آنجا نام سه نفر (مسیح، الیاس، و آن «پیغمبر») آمده است و در پاورقی آن اشاره می کند که مقصود از «آن پیغمبر» همان است که سفر تشبیه باب 18 بند 15-19 توسط موسی پیشگویی شده است. پس معلوم می شود این پیغمبر (پیشگویی شده در سفر تشبیه) عیسی(ع) نیست.
در بشارت سوم خواندید که اشیعای نبی رؤیای خود را اینگونه شرح میدهد: «چون سواران جفت الاغ سواری و شترسواری را ببینند…» چنانکه در بشارت سوم گفتیم، مراد از الاغ سواری حضرت عیسی(ع) است که مرکبش الاغ بود. و منظور از شترسوار حضرت رسول(ص) که به اقتضای محیط عربستان مسافرتها با شتر انجام گرفته است. ولی در ترجمههای گوناگون تورات تحریف به عمل آمده است و نوشتهاند: «و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران…»
و نیز در ترجمة «ولیم گلن» معروف به ترجمة «فاضل خانی»: «بار حماری و بار شتري نوشته است کسانی که با زبان عربی آشنایی دارند و میدانند که این ترجمه غلط است و ترجمه صحیح همان است که در ابتدا ذکر شد. البته ترجمههای قدیمی کتاب مقدس از این غلطکاری مصون مانده است. از آن جمله در ترجمه عربی کتاب مقدس چاپ رم به سال 1671 که «راکب حمار و راکب جمل» ترجمه کرده و نیر در ترجمه عربی عهد عتیق چاپ موصل به سال 1875 این تحریف نیست «راکب حمار» یعنی الاغسوار و «راکب جمل» یعنی شترسوار ترجمه شده است.
و اما علت این تحریفها آن است که علمای مسلمین سالهاست از این رؤیا برای نبوت پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) استفاده میکنند. برای اولین بار حضرت امام رضا(ع) در آخر قرن دوم هجری در مجلسی که مأمون خلیفة عباسی برای بحث آن حضرت با فِرق مختلف و مذاهب گوناگون تشکیل داده بود به این بشارت استدلال نمودند، به هر صورت از آنجا که این بند از کتاب تورات بیش از هزار سال است مورد استفادة مسلمین قرار گرفته و نسخة عربی کتاب مقدس سالهاست چاپ شده و نیز نسخههای قدیمی این مورد را ترجمه صحیح کردهاند تنها کاری که فعلاً از اهل کتاب ساخته است خیانت در ترجمههای فعلی است.
خوانندة گرامی داوری میکند این مترجمین اگر عقیده دارند کتاب اشعیاء کتابی است الهی پس چرا از خدا نمیترسند و آن را غلط ترجمه میکنند؟ اینان نه تنها در این مورد بلکه صدها مورد دیگر (کتاب مقدس) خودشان از تعصب جاهلانه پیروی کردهاند که بحث آن مفصل است.آیا غلط و اشتباهات نسخههای اصلی کافی نیست که اینان در ترجمهها تا این حد خیانت روا میدارند؟!
بشارت حضرت عیسی(ع) در قرآن
حضرت عیسی(ع) بنا به آیة ششم از سورة صف بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان داده است. که میفرماید: و اذ قال عیسیابنمریم یا بنیاسرائیل انی رسولالله الیکم مصدقاً لما بین یدی من التورات و بشرا برسول یإتی من بعدیاسمه أحمد. و یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنیاسرائیل! من فرستادة خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کنندة کتابی که قبل ازمن فرستاده شد (تورات) میباشم و بشارت دهنده به رسول هستم که بعد از من میآید نام او «احمد» است.
در اینجا ممکن است سؤالی پیش آید و آن این که مگر اسم پیامبر«ص» محمد(صلیالله علیه و آله) نیست؟ و چگونه اینجا «احمد» ذکر شده آیا این اسم شخص دیگری نیست؟
در پاسخ باید گفت پیامبر اسلام از کودکی دو نام داشته است و مردم او را به هر دو نام میشناختند به همین جهت وقتی که این آیه نازل شد کسی شک نکرد که احمد کسی دیگری باشد. محمد (صلیالله علیه و آله) را عبدالمطلب برای آن حضرت انتخاب کرد و احمد را مادرش آمنه بر فرزندش نام نهاد. در دیوان اشعار ابوطالب هم مکرر اسم احمد برده شده است. در روایات هست که درشب معراج خداوند پیامبر را به عنوان احمد مورد خطاب قرار داد و شاید به همین دلیل اسم آسمانی آن بزرگوار احمد و اسم زمینی ایشان را محمد(ص) گفته باشند. بنابراین بیهیچ چون و چرائی «احمد» نام مبارک دیگر پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) است.
در آخر لازم به ذکر است که کلمة عیسی در قرآن مجید 25 مرتبه و کلمه مسیح 11 مورد ذکر شده است.
در پیرامون انجیل
در تفسیر شریف نمونه بحث مختصر و مفیدی را پیرامون انجیل بیان نموده که عیناً نقل میکنیم: انجیل در اصل کلمه یونانی است که به معنای «بشارت» یا «آموزش جدید» آمده است و نام کتابی است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده است. قابل توجه این که قرآن هر کجا از کتاب عیسی(ع)نام برده بین مسیحیان متداول است حتی معروفترین آنها یعنی اناجیل چهارگانه «لوقا، مرقس، متی و یوحنا» وحی الهی نیستند همان گونه که خود مسیحیان انکار نمیکنند این انجیلهای موجود، همه به دست شاگردان، یا شاگرد شاگردان حضرت مسیح(ع) و مدتها بعد از او نوشته شدهاند منتهی آنها ادعا میکنند که شاگردان مسیح، این اناجیل را با الهام الهی نوشتهاند.
در اینجا مناسب است بررسی فشردهای دربارة عهد جدید و اناجیل نموده و با نویسندگان آنها آشنا شویم [انشاءالله بعداً توضیحات بیشتری در این زمینه بیان میکنیم.]
مهمترین کتاب مذهبی مسیحیان که تکیهگاه عموم فرق مسیح میباشد و همچون کتاب آسمانی روی آن تکیه میکنند مجموعهای است که آن را «عهد جدید» مینامند. عهد جدید که مجموعه آن بیش از یک سوم عهد قدیم نیست از 27 کتاب و رساله پراکنده در موضوعات کاملاً مختلف تشکیل یافته است. [لازم به ذکر است که کتاب مقدس مرکب از عهد عتیق و عهد جدید است، «عهد عتیق» شامل تورات و مصحف انبیاء است و «عهد جدید» هم که در روی جلد ترجمة فارسی آن مینویسند: «انجیل مقدس خداوند و نجات دهندة ما عیسای مسیح»!! از 27 قسمت تشکیل شده] به این ترتیب:
1- انجیل متی، این انجیل به وسیله «متی» یکی از شاگردان دوازهگانه مسیح(ع) در سال 38 میلادی و به عقیده بعضی بین سالهای 50 و 60 میلادی نگارش یافته است.
2- انجیل مرقس، طبق تصریح کتاب قاموس مقدس (صفحه 792) مرقس از حواریون نبوده ولی انجیل خود را زیر نظر «پطرس» تصنیف نموده است. مرقس در سال 68 میلادی کشته شد.
3- انجیل لوقا، «لوقا» رفیق و همسفر «پولس» رسول بود، پولس مدتی پس از عیسی به دین مسیح (ع) گروید و در زمان وی، یهودی متعصبی بود وفات لوقا در حدود سال 70 میلادی نوشتهاند و به گفته نویسنده قاموس مقدس( صفحه 772) تاریخ نگارش انجیل لوقا به عزم عمومی تخمیناً 63 میلادی است.
4- انجیل یوحنا، «یوحنا» از شاگردان مسیح(ع) و از رفقا و همسفرهای پولس میباشد و به گفته نویسنده مزبور به شهادت اغلب نقادین (محققین) تألیف آن را به اواخر قرن اول نسبت میدهند.
از مندرجات این اناجیل که عموماً دستان به دار آویخته مسیح (ع) و حوادث بعد آن را شرح میدهند به خوبی روشن و ثابت میشود که این همه اناجیل سالها بعد از مسیح(ع) نگاشته شدهاند و هیچکدام کتاب آسمانی نازل بر مسیح(ع) نیستند.
5- اعمال رسولان (اعمال حواریان و مبلغان صدر اول).
6- 14 رساله از نامههای پولس به اقوام و افراد مختلف.
7- رساله یعقوب (بیستمین رساله از کتب و رسالههای بیست و هفت گانه).
8- نامههای پطرس (رساله 21 و 22 عهد جدید).
9- نامههای یوحنا (رساله 23 و 24 و 25 عهد جدید)
10- نامه یهودا (رساله 26 عهد جدید).
11- مکاشفه یوحنا (آخرین قسمت عهد جدید).
بنابراین تصریح مورخان مسیحی و طبق گواهی صریح اناجیل و سایر کتب و رسالههای عهد جدید هیچیک از اینها کتاب آسمانی نیستند و عموماً کتابهایی هستند که بعد از مسیح(ع) نگاشته شدهاند و از این بیان نتیجه میگیریم که انجیل، ق می آسمانی مسیح (ع) از میان رفته است و امروز در دست نیست تنها قسمتهایی از آن را شاگردان حضرت در اناجیل خود آوردهاند که متأسفانه آن نیز آمیخته با خرافاتی شده است.
بیاعتبار بودن انجیلها
عهد عتیق
«اسپینوزا» فیلسوف معروف یهودی، مطالبی در مورد عهد عتیق مینویسد که خلاصه آن به شرح زیر است:
«همه گمان تقریبی دارند که نویسنده 5 سفر تورات حضرت موسی (ع) بوده است. فریسیان در این رأی اصرار زیادی دارند و مخالفین این گمان را خارج از مذهب میشمرند و به همین جهت «ابنعررا» که تا حدودی آزاد فکر میکرد و اول کسی بود که به این خطا پی برد، جرأت نکرد به طور صریح این مطلب را بیان کند. ولی من از توضیح این موضوع بیم ندارم».
آنگاه اسپینوزا شواهدی را که «ابن غررا» نقل کرده، ذکر میکند و خود نیز شواهد دیگری میافزاید و نتیجه میگیرد که نویسنده 5 سفر تورات شخصی بوده است که چند قرن پس از حضرت موسی(ع) میزیسته است. سپس در سایر کتابهای عهد عتیق به تحقیق میپردازد و نمیپذیرد که آنها نوشته کسانی باشد که به نام آنها مشهور شده است و نیز خطاها و اشتباهات و تناقضات آنها را یادآوری میکند و آنها را توجیه نمیداند و میگوید شارحین کتاب مقدس بسیارکوشیدهاند که این تناقضات آشکار را توجیه کنند. اما نمیدانند که با این کارشان مؤلفین آنها به باد مسخره گرفتهاند. زیرا با این توجیهات آنان را جزو افرادی قرار دادهاند که نمیدانستند چگونه صحبت کنند.
عهد جدید
انجیلها و رسالههایی که به مسیح و شاگردان مسیح(ع) نسبت داده میشود مورد اعتبار نیست، نه سند تاریخی دارد و نه متن کاملی، زیرا حوادث تاریخی و دخل و تصرفهایی که در آنها رخ داده آنها را خالی از دگرگونی وتحریف باقی نگذارده است و نیز سبک این نوشتارها با سبک و اسلوب نوشته پیامبران تفاوت روشنی دارد.
اسپیتوزا مینویسد: من معتقدم که استدلهای عمیق و طولانی «پولس» در «رساله به رومیان» به نیروی روحی متکی نیست و از حد استدلهای معمولی پا فرا ننهاده است. و همینطور راه و روش گفتار حواریون- به گونهای که از رسالههایشان برمیآید- به روشنی دلالت دارد که این نوشتهها از وحی و به لطف خاوند نیست، بلکه افکار شخصی و معمولی نویسندگان آنها است.
اضافه بر این، انجیلها و رسالههای مختلفی وجود داشته است که کلیسا بعضی از آنها را به عللی مطرود دانسته است و اساساً نمیتوان اطمینان داشت که کتب الهی همین اناجیل و کتبی باشند که فعلاً به عنوان الهامی مورد قبول کلیسا است. انسیکلوپدی بریتانیکا: دایرهالمعارف انگلیسی اسامی دهها نوع از این انجیلها و رسالهها را ذکر میکند.
صاحب اکسیهومو، فهرست کتبی را که مسیحیان قدیم به خود مسیح(ع) یا به حواریون او یا به اراداتمندان دیگر مسیح نسبت دادهاند چنین نقل میکند: هفت رساله به عیسی(ع)- هشت رساله به مریم(س)- یازده رساله به پطرس حواری- نه رساله به یوحنا- دو رساله به اندریاه حواری- دو رساله به متی- دو رساله به فیلیپ حواری- یک رساله به تولما حواری- پنج رساله به توما حواری- سه رساله به یعقوب حواری- سه رساله به متیاس- سه رساله به موقس- دو رساله به برنا با یک رساله به تهیودوش- پانزده رساله به پولس و پس از نقل خصوصیات 74 رساله مزبور مینویسد: چگونه میشود فهمید که کتب الهامی همین کتبی است که پروتستانها قبول کردهاند.
نویسندگان عهد جدید (چرا نویسندگان را بشناسیم)؟
بیوگرافی نویسندگان عهد جدید
پطرس
مرقس
لوقا
یعقوب برادر مسیح(ع)
پولس
نویسندگان عصر جدید
چرا نویسندگان را بشناسیم؟
برای بدست آوردن رفتار و سخنان دلنشین عیسی مسیح(ع) که قرنها قبل از ما میزیسته هر شخصی ناگزیر است حالات نویسندگان عصر جدید را بررسی کند. تا معلوم شود آنان برای چنین مقصودی صلاحیت داشتهاند یا خیر؟
زیرا چشم بسته هر چه را که نوشته یا نوشتهاند نمیتوان به عنوان رفتار و گفتار مسیح تلقی کرد. متأسفانه وقتی برای شناسایی نویسندگان اناجیل به کاوشهای علمی صحیح میپردازیم چنین استفاده میشود که آنان افرادی مجهول و یا عناصری بیایمان، منحرف و خطاکار بودند. که به طور کلی نمیتوانند مورد اعتماد باشند. برای توضیح بیشتر و برای این که دانسته شود آنچه گفته شد حقیقتی است غیر قابل انکار چند جمله در پیرامون نویسندگان عهد جدید از مدارک زنده خود آنها نقل میگردد.
بیوگرافی نویسندگان عصر جدید
عهد جدید از 72 رساله ترکیب شده و به وسیله هشت نفر: پطرس، یوحنا، متی، یهودا، (که از شاگردان مسیح(ع) بودهاند) مرقس، لوقا، یعقوب و پولس تألیف گردیده است.
پطرس
وی نویسنده دو رساله از عهد جدید و مأخذ، اناجیل متی، مرقس و لوقا است. قاموس کتای مقدس مینویسد: «ظن قوی بر این است که مرقس در نوشتن انجیل خود به اطلاعات پطرس استناد نموده است. متی و لوقا هم تنجیل مرقس و نسخه دیگری را منبع اطلاعات خود قرار دادهاند».
پطرس همان شخصی است که مسیح (ع) از او اظهار تنفر کرد، چنانکه در انجیل متی باب 16 میخوانیم: «هنگامی که مسیح(ع) کشته شدن خود را به شاگردانش پیشگوئی میکرد، پطرس او را گرفته شروع کرد به منع نمودن و میگفت حاشا از تو، ای خداوند که این بر تو هرگز واقع نخواهد شد»! اما او آیا با این وصف، پطرس سزاوار آن است که متی، مرقس و لوقا از او تبعیت کنند و گفتههای او را منبع اطلاعات خود قرار دهند!؟ برگشته پطرس را گفت: دور شو از من ای شیطان زیرا که باعث لغزش من میباشی چون نه امور الهی را بلکه امور انسانی را تفکر میکنی».
نافرمانی پطرس و یوحنا
شبی که مسیح(ع) از خون و اندوه مشرف به مرگ بود!… شبی که عیسی به دشمنانش تسلیم شد! به شاگردانش گفت: «با من بیدار باشید ولی آنان عوض این که در چنین موقعیتی او را مواظبت کنند مسیح(ع) را تنها گذاردند و خوابیدند»! عیسی(ع) هنگامی که آنان را بدین حالت دید ایشان را سرزنش کرد و به پطرس گفت: «آیا همچنین میتوانستید یک ساعت با من بیدار باشید»؟ سپس برای دومین بار فرمان داد با من بیدار باشید و مشغول دعا گردید، وقتی از دعا فارغ شد باز ایشان را در خواب دید که بار دیگر راحتی خود را بر فرمان او مقدم داشتند.
افرادی که در چنین موقعیت حساس به این دستور کوچک مسیح(ع) اهمیت ندادند چگونه در مواقع دیگر برای دستورات او ارزش و احترامی قائل میشدند؟
با این حال چگونه میتوان انجیل، مکاشفه و رسالههای یوحنا و نوشتههایی را که تحت نظر پطرس و یا به واسطه او تألیف شده است، مورد اطمینان و وثوق قرار داده؟!
بیایمانی نویسندگان
با این که عیسی(ع) در زمان حیات خود به شاگردانش گفته بود: «روز سوم دفن، برخاستن من از قبر ضروری است»! هر که در آن روز به آنها خبر میداد: مسیح(ع) برخاست باور نمیکردند تا این که خود مسیح(ع) نزد شاگردان حاضر شد و آنان را به سبب بیایمانی و سخت دلی توبیخ کرد!!
مرقس
مرقس عموزادة برنا با بوده و با پولس و برنابا و پطرس مصاحبت و رفاقت داشت و احتمال میرود که از پطرس در خصوص اعتقادات مسیحیت تعلیم یافته باشد لذا پطرس او را فرزند خطاب میکند مصاحبت و پیروی او از پولس و پطرس که وضع خوبی نداشته شاهد زندهای است بر این که او نیز منحرف بوده است زیرا همواره اسناد و رفیق برای شناسایی اشخاص بهترین معرف میباشد. اضافه «فوید فیلسون» مینویسد: «پطرس تصور میکرد مرقس در خدمت به مسیح ثابت قدم نیست» و بدین ترتیب معلوم میشود وی مورد اطمینان پطرس هم نبوده است.
لوقا
وی مردی مجهولالحال و با پولس منحرف و خطاکار همدست و همقدم بوده است قاموس کتاب مقدس مینویسد: «تاریخ شخصی او پیش از مصاحبت با پولس و بعد از آن نامعلوم است. یا مبنی بر روایات مجهول و مبهمی است.»
یعقوب برادر مسیح(ع)
وی شخصی بود که به منظور جوابگویی از تمایلات مردم، توطئهای، برای انکار لزوم عمل به شریعت موسوی به بار آورده و صریحاً اعلام داشت «حکم من این است کسانی را که از میان امتها به سوی خدا بازگشت میکنند (زحمت ندهیمب و بدین وسیله احکام تورات را به جز چند مورد پایمال کرد با این که حضرت مسیح گفته بود «گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما میگویم: تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطهای از تورات زائل نخواهد شد تا همه واقع شود.»
پولس
مدارکی برای شناسائی وی جزء همان نوشته همکار و همدست او یعنی لوقا در اختیار نیست. اضافه بر این کارهائی کرد که هر یک از آنها برای اثبات انحراف وی دلیل کافی و شاهد ارزندهایست، از جمله: همان توطئهای بود که برای الغاء لزوم عمل به احکام تورات برپا کرد، زیرا پولس از طرفداران این کار و از اعضاء آن محسوب میشود.
مطالبی که گفته آمد، به خوبی روشن میسازد که اگر از حوادث قرن اولیه مسیحیت چشم بپوشیم باز نمیتوان نسبت به عهد جدید خوشبین بود و آن را مورد اطمینان دانست زیرا نویسندگان واجد شرایط اطمینان نبودهاند، تعجب اینجاست که مسیحیان، نویسندگان را با خرافات و تناقضگوئیهایی که دارند، الهامی یا روحالقدس! معرفی میکنند در صورتی که برای این پندار مدرکی به جز ادعای نویسندگان ناشناخته و یا معلومالحال، ندارند.
به امید آن روز که روشنفکران مسیحی به این گونه عقائد خرافی پشت پا بزنند و با ما هماهنگ شوند تا همه با هم در لوای قرآن مجید در زیر پرچم سعادتبخش اسلام به حقایق واقعی نائل گردیم. «آمین»
سرنوشت اناجیل یا عهد جدید (سرنوشت عهد جدید)
1- طراژان
2- مارک اورل
3- دسیوس
انجیل برتر
افسوس از انحراف
تحریفهایی که در انجیل نمایان است
سرنوشت اناجیل یا عهد جدید
سرگذشت عهد جدید
دانشمندان مسیحی معتقدند که مسیح(ع) کتاب آسمانی خود را به یادگار نگذاشته است بلکه پس از مدتی شاگردان وی به این فکر افتادهاند و سرانجام رسالههایی درباره گفتار و کردار مسیح(ع) نوشتند.
ولی متأسفانه از همان ابتداء آن رسالهها تا مدت سیصد سال دستخوش تصرفات امپراطوران خونخوار روم که هدفی جز تخریب اساس مسیحیت و اشاعه عقائد مردم موهوم و بتپرستی نداشتند واقع گردید. برنامه امپراطوران در آن مدت طولانی اثر عمیقی در اساس مسیحیت گذارد. سران مذهبی کشته و یا توقیف شدند، کتابهای دینی سوزانده شد، بدعتگذاران در مراکز دینی رخنه کردند، و به تعلیمات غیر صحیح در کلیسای آن روز پرداختند، اجتماعات دینی همه از هم پاشیده و نمازخانهها را ویران کردند. و در واقع امپراطوران با فعالیتهایی که در آن 300 سال داشتند اساس مسیحیت را تار و مار کردند و ضربههای جبران ناپذیری به آن وارد ساختند به طوری که دیگر با وجود آن حوادث نسبت به کتاب مقدس و آن رسالهها نمیتوان خوشبین بود.
اینک برای توضیح بیشتر به شرح حال چند نفر از امپراطوران میپردازیم:
1- طراژان
پس از آن که وی در سال 98 میلادی زمام امور را بدست خود گرفت سیاستش چنین اقتضاء کرد که مسیحیت را با برنامه صحیحی از میان بردارد و در آنباره موادی را جعل کرد و به مورد اجرا گذارد. مدت مدیدی آن قوانین اجرا میشد. قضات عموماً سعی میکردند که مسیحیان را به انکار مسیح(ع) و عبادات خدایان ترقیب نمایند و اگر در عقیده خود پافشاری داشتند به قتل میرسیدند، تا کار به جائی رسید که در سال 156 میلادی «پالیکارپ» یکی از مشهورترین ارکان و اعضاء کلیسا مقتول و در ازمیر سوخته شد.
2- مارک اورل
وی در نظر گرفت مسیحیت را به واسطه ظلم و تعدی نیست و نابود گرداند. روی این فکر در افریقا و قسمتهای دیگر امپراطوری، بسیاری از مسیحیان را کشت. طوفان وبا و قحطی، استیلای دشمنان و چیزهای دیگری که در زمان سلطنت این امپراطور، دامنگیر اهالی میشد مردم را بیشتر بر ضد مسیحیان تحریک مینمود و در همان موقع هر روز گروهی توقیف میشدند تا این که بهترین اشخاص در کلیسای «لیون» و «وین» و افراد دیگری که مؤسس کلیسا بودند توقیف گردیدند.
«متوروس» پسر «اتالوس» که در حقیقت پهلوان بزرگی در امور روحانی و شئون عظیم تقویتی برای کلیسا بود مورد شکنجه و ناراحتی شدیدی واقع گردید و عاقبت به وضع فجیعی جان سپرد.
3- دسیوس
عملیاتی که وی انجام داد به عقیده «میلر» دانشمند مسیحی از همه امپراطوران سابق برای نابود ساختن کلیسای مسیح(ع) مؤثرتر بود و در اثر آن که ناگهان جفا و تعدی خود را به مرحله اجرا گذارد مسیحیان بسیاری که منتظر این حادثه و ستم نبودند ایمان خود را به طور کلی انکار کردند.
آیا با چنین وضع، باز هم میتوان به صحبت اناجیل و اصول مسیحیت اعتماد داشت و آنچه را فعلاً به نام کتاب مقدس مینامند همان نوشتههای اصلی شاگردان مسیح(ع) دانست یا آن که هر شخص یا انصافی در اصالت و صحت آنها تردید خواهد کرد. شاهد زنده بر این که آنچه فعلاً به نام عهد جدید معروف است، اطمینان بخش و مورد وقوق نیست، آنست که قطعاتی از نسخههای قرون اولیه میلادی بدست آمده که به طور کلی با بعضی از فقرات انجیل فعلی منافات دارد. چنان که دکتر جانالدر (مبشر معروف آمریکایی در ایران) در باستانشناسی کتاب مقدس مینویسد: «در ویرانههای «اکسیر هینکوس) دو برگ پاپیروس بدست آمده که حاوی عباراتیست که به مسیح(ع) نسبت داده شده ولی بیشتر این سخنان با آنچه در کتاب عهد جدید میخوانیم تفاوت دارد».
پیدا شدن اوراقی از انجیل قدیم به خوبی نشان میدهد که اناجیل موجود تحریف شده و بعدها به وسیله پاپها و گروهی از پدران روحانی به این صورت در آمده است.
خلاصه باید گفت عهد جدیدی که پیوسته دستخوش حوادث و دستهای مرموز بوده به هیچ وجه قابل اطمینان و وثوق نیست و نمیتوان آن را نوشته شاگردان مسیح دانست.
انجیل برتر
تعداد اناجیل روز به روز افزوده میشد تا به یکصد و شصت عدد و شاید بیشتر از آن رسید بالاخره در زمان حکومت کنستانتین اول امپراطور روم که حدود چهار قرن بعد از میلاد حضرت مسیح(ع) است مقرر شد از میان اناجیل موجود تعدادی انتخاب و فقط همانا ملاک قرار گیرند.
پس از بحث و بررسی تعداد چهار انجیل و 23 نامه که با اهداف سیاست وقت هم تطبیق بیشتری داشت انتخاب وزیر عنوان «عهد جدید» نام گذاری و انتشار یافت. این چهار انجیل متی، مرقس، لوقا، یوحنا و دست نوشتهها عبارت بودند از: اعمال رسولان، 14 رساله پولس، رساله یعقوب، نامههای پطرس، نامههای یوحنا، نامه یهودا و مکاشفه یوحنا.
از میان اناجیلی که کلیسا آن را مردود دانست انجیل «برنابا» بود. برنابا از حواریون بزرگ حضرت مسیح(ع) بود او در پیشبرد دیانت مسیح(ع) زحمات زیادی را کشید. شخصیت این مبشر بزرگ در نزد مسیحیان به خوبی روشن و آشکار است. میتوان گفت انجیل برنابا صحیحترین و نزدیکترین اناجیل به محتویات پیام حضرت عیسی(ع) است. علت این که چرا ارباب کلیسا این انجیل را نپذیرفتند بر ما معلوم نبود تا زمانی که یک سخت نسخه از این کتاب قرنها بعد (شاید در قرن شانزدهم) از کتابخانة شخصی پاپ اسکوتس بدست اسقفی به نام «فراموتیو» افتاد، مطالعة این انجیل سبب شد تا فراموتیو مسلمان شود. این انجیل بعداً به انگلیسی ترجمه شد و سپس به عربی و اینک به زبان فارسی هم موجود است.
بدون شک علت مخالفت کلیسا با این انجیل بر سر مباحثی بود که در تضاد با تبلیغات کشیشان در آن روزگار بود. انجیل برنا با مسئلة بهشت فروشی و خرید گناهان را که منبع درآمد سرشاری برا کلیسا و گردانندگان آن بود، منکر شده و اساس این خرافات را که مسئلة فدا شدن مسیح(ع) است و مطلوب شدن آن حضرت بود، از بین برده است. برنابا در انجیل خود صلیب شدن مسیح(ع) را با این جمله به طورکلی انکارمیکند و صریحاً میگوید: «یهودای؟ اشتباهاً، به جای عیسی مسیح به دار آویخته شد.» یعنی درست همان چیزی که قرآن کریم بدان (در سورة نساء آیة 157) اشاره میکند این انجیل، حضرت عیسی(ع) را یکی از بندگان خدا میداند نه خدا یا پسر خدا و چنین میگوید: «اینان که به شما بشارت میدهند که یسوع (عیسی) پسر خدا است فریب خوردهاند و پولس نیز در شمار آنان است.» همچنین در انجیل برنابا به آمدن حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) در چند جا تصریح شده و مردم را به ظهور آن حضرت بشارت داده است. پس باید به کلیسا حق داد که این کتاب را مردود اعلام کند و از دسترس این و آن دورش سازد.
افسوس از انحراف
سلام بر عیسی(ع)، سلام بر روحالله، سلام بر مسیح مبارک، سلام بر دامن پاک و مطهر حضرت مریم که با اعجاز الهی فرزندی چون عیسی بدنیا آورد و باز درود خدا بر پیامبری که در گهوارة عصمت فریاد کشید که من بندة خدایم، او کتاب آسمانی به من کرامت فرموده و مرا رسول امت قرار داده است.
آری او خود را قبل از اتهام فرزند خدا بودن با خدا بودن و یا فرزند این پدر و آن پدر بودن، ازهمة تهمتها و نسبتهای ناروا دور ساخت تا آیندگان حضرتش را جز بندهای صالح و مطیع پروردگار ندانند و به رهبری او گردن نهند. افسوس که امروزه جامعة مسیحیت دچار انحراف شدید عقیدتی است و با تعالیم راستین آن حضرت فرسنگها فاصله گرفته است.
در دنیای کنونی میان ادیان آسمانی بیشترین پیروان را مسیحیت دارا است و اکثر مردمان کشورهای مترقی خود را پیرو آن حضرت میدانند و در سرتاسر عالم ارباب کلیسا حضور دارند و به امر تبلیغ دیانت مسیح(ع) مشغولند. از طرفی بیشترین جنایات تاریخ مخصوص در قرون اخیر از سوی همین کشورهای به ظاهر متمدن، بر بشریت تحمیل شده است در حال حاضر در بسیاری از جنگها و کشمکشهای موجود، شما مستقیماً دخالت آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و … را میبینید و یا غیر مستقیم شاهد تحریکات سوء و سیاستهای شیطانی آنها در اقصی نقاط دنیا هستید.
اگر غدة سرطانی اسرائیل، در فلسطین اشغالی بیداد میکند چه کسی جز آمریکا و انگلیس، عامل این فساد است. اگر بوسنی و هرزگوین، در آتش خشم صربها میسوزد آیا عامل اصلی آن امریکا و قدرتمندان اروپائی نیستند؟
اگر منطقة خلیج فارس، هر روز دستخوش توطئهای است ، یک روز ایران گرفتار عراق میشود، روز دیگر کویت در چنگال دژخیم بغداد اسیر است، اگر اختلافات یمن و عربستان مطرح است و اگر در گوشه و کنار، امارات چنگ و دندان نشان میدهند دست چه کسی جز ابرقدرت امریکا با همراهی نوکران اروپائیاش در کار است؟ اینها همه مدعی پیروی از کسی هستند که به باور غلط خودشان مسیح(ع) «فدائی» است او خود را فدا کرده تا دیگران هر چه میخواهند بکنند.
شکی نیست او اگر عمر شریف خود را برای بشریت مصرف کرد، در جهت سعادت و صلح و آرامش انسانها بوده است نه جنگ و خونریزی و فساد! چگونه میتوان خون میلیونها انسان بیگناه را ریخت و هر گونه ظلم و فساد را در عالم مرتکب شد و باز مدعی پیروی از پیامبر بود که هرگز دست تعدی به سوی کسی دراز نکرد و جز به صلح و آرامش فکر نمیکرد و خود را برای رهائی امت فدا نمود. کشورهای مدعی پیروی از مسیح(ع) این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهند. بدون شک پیروان واقعی آن حضرت از این همه جنایات که بدست مدعیان دروغین انجام میشود سخت بیزارند.
مسلماً حساب مریدان حقیقی آن حضرت از حکومتهای جور و مستکبران متظاهر به مسیحیت جداست و روح بلند آن رهبران الهی چقدر خسته و دلگیر از این همه ظلم است و چقدر آرزومند است که ای کاش منجی عالم بشریت از پس پرده غیبت بیرون آید تا در کنارش به عنوان سرباز فداکار بر این همه فساد بتازد و بنیان ظلم و تباهی را برکند. و ما امروز در نظام مقدس جمهوری اسلامی، آرزوئی جز این نداریم که هر چه زودتر ریشههای جهل و فساد از جامعه بشریت بدست مبارک آقا امام زمان (عج) خشکیده شود و عدل جهانی جای ظلم و ستم را بگیرد و حکومت مهدی(عجلالله تعالی فرجه الشریف) در روی کره زمین تشکیل گردد و پرچم اسلام ناب محمدی(صلیالله علیه و آله) بر فراز قارههای رفیع گیتی به احتزاز در آید به امید آنروز. «انشاءالله»
تحریفاتی که در انجیل نمایان است
سرانجام نفهمیدیم که حضرت عیسی(ع) از نظر مسیحیت چه کاره است؟ خداست؟ پسر خداست؟ شبان است یا برة خداست؟
براستی چه مسخره است که در جهانی که تجلییات زندة علوم، چشمها را خیره ساخته و بشر کنجکاو میخواهد هر چیزی را آنطور که هست بفهمد و بشناسد، پدران روحانی و مبشرین مسیحیت مردم را به سوی اوهام و افسانهها دعوت میکنند و از گمراهان میخواهند که عیسی را در قلب خود وارد سازند! زیرا عیسی فدای گناهان بشر گردید و این عیس همان خدا بود که به شکل بشر در آمد و سپس روی صلیب جان سپرد تا گناهان ما آمرزیده شود! در صورتی که اگر او خدا میبود، مگر نمیتوانست بدون آن که به صورت بشر در آید گناهان ما را ببخشد یا ما را راهنمایی کند؟!
خندهدار است که پدران روحانی به دانشمندانی که سالها دربارة یک مسئلة علمی به کاوش میپردازند، میگویند: بیایید معتقد شوید که: زمین ساکن است. زیرا کتاب مقدس چنین میگوید: بیایید به خدای واحد و در عین حال سه گانه ایمان بیاورید….! در صورتی که اگر تحقیق کنید پی میبرید که حتی یک نفر مسیح هم نمیتواند «تثلیث» را بفهمد و معنای آن را تشریح کند. چون مسئلة تثلیث و مرکب خدا بودن از پسر و پدر و روحالقدس، اساس دین مسیحیت فعلی است، هر کس در صدد فهمیدن آن برآید در جواب او میگویند: تا مسیحی نشوی رمز آن را نخواهی فهمید؟ … واقعاً که مسخره است! در میان حواریون عیسای مسیح(ع) فقط برنابا است که حقیقت را گفته و البته مورد حملة مسیحیها قرار گرفته است، زیرا این مرد خدا،آلت دست پدران روحانی سودجو نگشت و رسماً گفت: «اینان که به شما بشارت میإهند که یسوع(عیسی) پسر خداست، فریب خوردهاند و پولس نیز در شمار آنانست» انجیل برنابا در واقع برای آن مطرود و مغفور مبشرین و پاپهای بزرگوار! قرار گرفته که با عقاید دیگران مخالفت کرده و نیز به ظهور پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) بشارت داده است و به همین جهت مسیحیان به دستور پاپها و کشیشها از خواندن انجیل برنابا ممنوع هستند و اکثریت آنان اصولاً از وجود انجیل برنابا بیاطلاعند.
به کتاب مقدس سفر تکوین باب 32 بند 24 رجوع کنید و بخوانید که چگونه خدا با یعقوب کشتی میگیرد ولی زورش به او نمیرسد و چون صبح نزدیک شده بود و آمد و رفت شروع میشد سرانجام خدا ران یعقوب را گرفته و فشار میدهد و به او میگوید مرا رها کن زیرا فجر میشکافد، و یعقوب هم در جواب وی میگفت: تا مرا برکت ندهی تو را رها نمیکنم!؟
اینست نمونهای از کارهای خدا مسیحیان! حال این دربارة خدا، اما ببینید این کتابها با پیامبران خدا چه کردهاند، در سفر پیدایش باب 19 بند 38-30 مینویسد: لوط شراب مینوشد و با دو دخترش هم بستر میشود و دخترانش از او آبستن میگردند!؟
و همچنین در کتاب 2 سرئیل سرگذشت شرمآوری را به داود نسبت میدهد که سزاوار نیست در این مقاله گفته شود ….
طرفداران عقیده تثلیث
تثلیث سوغات منحرفان
بخشش گناه! و خرید و فروش بهشت!
افسانه صلیب
طرفداران عقیدة تثلیث
پس از 20 قرن هنوز مسیحیت نتوانسته مسألة تثلیث را که عقیدة خرافی و شرکآمیز است و در عین حال محور و اساس مذهب پولس (نه دین عیسی(ع)) به شمار میرود توجیه کنند: برای ما اثبات آن گاهی شکل مثلثی را میکشند و میگویند: چون یک مثلث سه ضلعی در عین حال واحد است، تثلیث هم عین وحدت است.
از این رو که مثلث مرکب از چند ضلع است و هر ضلع مثلث از شخصیت دو ضلع دیگر بیخبر است چنانچه هر ضلع مثلث هیأتی است مرکب از چند ضلع که نام همة آنها را «مثلث» نهادهاند و هیچ عاقلی آن را واحد حقیقی نمیداند و اصولاً خدایی که از هر گونه ترکیب منزه است به مثلث (شکلی که از ترکیب چند ضلع بوجود آمده) تشبیه کردن غلط است. زیرا ترکیب ویژه ممکنات و آفریدهشدهگان است و به هیچ وجه در ذات پاک خداوند امکان تصور ندارد. چون در این صورت این خدا، مخلوقی بیش نخواهد بود و به قدرت دیگری که اجزاء او را جمع و جور کند، نیازمند است.
و همچنین به بیان دیگر میگویند: همانطور که آب صورتهای مختلفی (مایع، منجمد، بخار) به خود میگیرد چه مانعی دارد خدا هم به صورت پدر و پسر و روحالقدس در آید. ولی غافل از آن که آب مرکب از اجزاء گوناگونیست که در اثر موقعیتها و شرایطی به شکلهای مختلف در میآید و این مثال با ؟ خداوند سازگار نیست. به علاوة لازمة این سخن و تشبیه این است که دست حوادث و تغییرات در ساحت مقدس خداوند هم، راه داشته باشد!؟
لازم به ذکر است که آنها این مطالب را از رموز کلیسا دانستهاند و میگویند که کسی نمیتواند به حقیقت آن دست پیدا کند پس این چه خدایی است که باید او را چشم و گوش بسته پرستش کرد این چه دینی است که از بیان ابتداییترین و ضروریترین مسائلش عاجز است!؟ و هنوز نتوانسته روشن سازد که چگونه سه خدا در یکی ادغام شده که هم سه گانه بودنش را حفظ کند و هم وحدتش را از دست ندهد.
تثلیث سوغات منحرفان
در تعلیمات حضرت مسیح هرگز مسئلة تثلیث وجود ندارد، بلکه خود آن حضرت فرمود: من خدا و بندة او هستم. عقیده به تثلیث از حدود قرن سوم به بعد در میان مسیحیان پیدا شد و بعضی گفتهاند این اعتقاد از عقیدة سه گانه پرستی هندوها وارد دیانت مسیحیان شده است خدایان سه گانه هندوها، برهما، فیشنو، سیفا میباشد.
در هر صورت تثلیث یکی از خرافاتی است که مسیحیت بعد از چند قرن مجبور میشود از آن دست بردارد و روزی خواهد آمد که از آنچه قرآن کریم در این باره میفرماید، پیروی کنند: «کسانی که گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است، مسلماً کافر شدهاند (ای محمد) بگو: اگر خدا اراده کند که مسیح پسر مریم و مادرش و هر که در زمین است، جملگی به هلاکت رساند چه کسی در مقابل خدا اختیاری دارد؟ فرمانروایی آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست، هر چه میخواهد میآفریند، و خدا بر همه چیز تواناست» و خداوند در جای دیگر میفرماید: «مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبرانی آمده بودند، و مادرش زنی بسیار راستگو بود، هر دو غذا میخوردند، بنگر چگونه آیات (خود) را برای آنان توضیح میدهیم، سپس ببین چگونه (از حقیقت) دور میافتند.» پس چگونه ممکن است کسی که مانند دیگران محتاج به غذا و سایر لوازم زندگی است، خدا باشد؟!
قرآن کریم، به مسیحیان در این زمینه چنین سخن میگوید: «ای اهل کتاب، در دین خود غلو نکنید، و دربارة خدا جز (سخن) درست مگوئید. مسیح، عیسیبن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمة اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست، پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگوئید (خدا) سه گانه است،باز ایستید که برای شما بهتر است، خدا فقط معبودی یگانه است، منزه از آنست که برای او فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و خداوند بس کارساز است.»
مطالب فوق کاملاً روشن میسازد که موضوع ترکیب در خدا و سه گانه پرستی اساس آسمانی ندارد و با عقیده به خدای واقعی سازگار نیست، و از ساختهها و افسانههای پدران روحانی میباشد. ما از خدای بزرگ توفیق حقگویی و حقجویی را برای همة مسیحیان خواستاریم.
نتیجه کلی
در نتیجه تتبع و تحقیق لازم و کافی در عقاید مسیحیت دربارة خدا، میتوان سه گروه عمده را در نظر گرفت:
گروه یکم: مردم عامی، مسلم است که این گروه مانند عامیان در ادیان و ایدئولوژیهای دیگر، از یک درک اجمالی دربارة معتقدات خود برخوردار بوده و تفصیل و دقت کارهای دیگر را به عهدة پیشروان خود انداختهاند، با حالت تقلید از آن پیشروان، خود را قانع میسازند، مسلم است که در اذهان مردم عامی مسیحیت نیز مفهومی از خدا دریافت شده و با گرایش و توجه به آن و با به جا آوردن اعمالی برای تقرب به آن، شکوفایی و رضایت روحی دارند، لذا حکم قطعی به مشرک بودن آنان صحیح نیست.
گروه دوم: متفکران و کسانی که از رشد مغزی در مسائل فلسفی و دینی برخوردارند، تا آنجا که ما توانستهایم با عقاید و سخنان این گروه چه در قلمرو ادبیات و چه در قلمرو فلسفهها، مخصوصاً در دورانهای پس از رنسانس آشنایی پیدا کنیم، اکثریت قریب به اتفاق آنان را یگانهپرست میبینیم اینان موضوع تثلیث را یا منکرند و یا مسکوت میگذارند و خارج از حیطه درک قرار میدهند.
گروه سوم: اشخاصی هستند که یکی از (نظرات) را دربارة تثلیث که در مبحث گذشته مطرح کردیم، میپذیرند. اینان هستند که از جاده توحید منحرفند و مورد توبیخ خداوندی در قرآن قرار گرفتهاند. بنابراین ما نمیتوانیم آنچه را که در انجیل یوحنا آمده است: «در اول کلمه بود و کلمه نزد خداوند بود و کلمه خداوند بود» را با همین مضمون خاص مورد اعتقاد همه مسیحیان تلقی کنیم.
بخشش گناه! و خرید و فروش بهشت!
با مراجعه به تاریخ روشن میشود معتقدات اغلب گروههائی که اکنون در دین مسیح(ع) هستند، از شخصی به نام «پولس» سرچشمه گرفته است پولس که سابقاً یهودی بود باعث شد حقایق انجیل اصلی که خداوند به حضرت عیسی(ع) وحی کرده بود از بین برود و خرافات و موهومات بتپرستان روم و یونان جایگزین آن شود. امروز نوشتههای پولس به نام «رسالات پولس رسول» موجود است و از کتابهای دینی مسیحیان به شمار میآید. پولس در مراسلات خود میگوید: عیسی(ع) پسر خداست و مقام خدائی را از پدر به ارث برده است! و این پسر به دستور پدر خود به زمین آمد تا با مردم زندگی کند و از اوضاع و احوال بشر آگاه شود ولی بعد بندگان یهودی بر پسر خدا شوریده و او را با بدترین وضعی بدار آویختند! و خداوند به خاطر زحمات و صدماتی که به پسر گرامیش وارد شد دلش به رحم آمد و از سر تقصیرات همه بندگان گذشت و همه تکالیف بندگان را لغو کرد! و تنها وظیفه مردم این شد که به عیسی پسر خدا ایمان بیاورند و او را دوست بدارند، زیرا هر کس عیسی را به جان و دل دوست بدارد همه گناهان او آمرزیده میشود!!
فدیه گناهان گرچه در زمان پولس یک مطلب ساده و بدون تشریفات بود ولی بعدها ارباب کلیسا و پدران روحانی، آب و رنگ تازهای بدان دادند.
در مسلک پولس تنها، خدای پدر و خدای پسر شناخته میشد. ولی پدران روحانی یک خدای دیگر به این دو افزودند که همان روحالقدس باشد و تعداد خدایان را به سه عدد رساندند.
و همچنین در مسلک پولس با مصلوب شدن عیسای مسیح(ع)، گناهان مردم خود به خود بخشیده میشد ولی پدران روحانی برای آمرزش گناهان مقرراتی تازه جعل کردند. مطابق این مقررات، لازم بود اول شخص مجرم نزد کشیش به گناه خود اعتراف کند سپس مقداری پول نقد یا نسیه به جانب پاپ تقدیم نماید تا گناهانش آمرزیده شود و این طور تعلیم داده میشد که وقتی کشیش جملة «من ترا میبخشم » را به کار برد و این کلمات از دهانش صادر شد خدا چارهای جز آمرزیدن و بخشش ندارد.
مسیحیت با این گونه خرافاتی که جعل کرد بسیاری از افراد را از تکامل اخلاقی و فضائل معنوی بازداشت و آنان را به تبهکاری و عقبافتادگی مبتلا ساخت.
اما قرآن کریم بر اساس فطرت، بشر را از گناه منع مینماید و آنان را به سوی کمال معنوی دعوت میکند و تبهکاران را بدون این که دست به خرافاتی بزند به توبه و بازگشت ترغیب نموده و اینچنین آنان را امیدوار مینماید: «هر که بدی کند یا به خویش ستم نماید سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزگار و رحیم مییابد» و آمرزش گناه را ویژة خدای بزرگ میداند:«پادشاهی آسمان و زمین خاص خداست، هر که را بخواهد میآمرزد و هر که را میخواهد عذاب میکند و خدا آمرزگار و رحیم است» آری با این مقایسة اجمالی به خوبی روشن میشود که قرآن دارای چه نوع مطالب پر ارزش و درخشانی است.
افسانة صلیب
مسأله به صلیب کشیدن حضرت عیسی(ع) بنا به استناد گفتهها و نوشتههای خود مسیحیان و انجیلهای موجود مشکوک و قابل انکار به نظر میرسد چرا که: اولاً، اناجیل چهارگانه که فعلاً رسمیت دارند و گواهی به مصلوب شدن حضرت میدهند همگی سالها بعد از حضرت مسیح(ع) به وسیلة شاگردان و یا شاگردان شاگردان آن حضرت نوشته شدهاند. ثانیاً: باز به گواهی خود اناجیل شاگردان آن حضرت در هنگام حملة دشمنان پا به فرار گذاردند و کسی در آن میان نبود که ببیند بر سر حضرت مسیح(ع) چه میآید.
ثالثاً: به گفتة مورخین مأمورینی که حضرت مسیح(ع) را دستگیر کردند گروهی از لشکریان رومی بودند که در اردودگاههای خارج شهر، انجام وظیفه میکردند و این گروه هرگز شخص عیسی(ع) را نمیشناختند و از آداب و رسوم ایشان اطلاعی نداشتند. رابعاً: حمله به محل حضرت عیسی(ع) شبانه انجام یافت و چه آسان است که در این گیر و داد شخص مورد نظر فرار کند و دیگری به جای او گرفتار شود. خامساً: در بعضی از اناجیل مانند انجیل برنابا رسماً مصلوب شدن عیسی را نفی کرده است و بعضی به وجود دو مسیح در تاریخ معتقدند یکی عیسای مصلوب و دیگری عیسای غیر مصلوب که میان آن دو پانصد سال فاصله میباشد.
بر اساس این اعتقاد باطل، مسیحیان روز خیالی مصلوب شدن حضرت عیسی را جشن گرفته و در آن مراسم ویژهای از جمله آتش افروزی برپا میسازند آنها این روز را عید پاک (فصح یا پسح) مینامند.
تناقضگوئی اناجیل
تناقضگوئی چیست؟
1- دشنام و کفر دزدان
2- عصا و چوب دستی
3- بازپرسی از پطرس
4- هنگام آمدن مریم
5- درنگ مسیح(ع) در شکم قبر
تناقضگوئی اناجیل
تناقضگوئی چیست؟
البته همه میدانیم تناقض همان ناسازگاری دو عبارتی است که پیرامون یک مطلب بیان شده باشد به طوری که اهل زبان نتوانند بین آنها توجیه و تفسیر صحیحی بیابند. مثلاً اگر گفته شود: «بشر به کره ماه سفر کرد» و سپس گفته شود «بشر به کره ماه سفر نکرد» این تناقض گوئی است و در هر جا که شما از این جملات پیدا کنید، باید بدانید که با جملات متناقضی روبرو هستید. اکنون بررسی کوتاه در مورد اناجیل میکنیم تا ببینیم این اناجیل چهارگانه دچار تناقضگوئی هستند یا نه؟
1- دشنام و کفر دزدان
انجیل متی موقعی که میخواهد ماجرای به دار آویختن عیسی مسیح را شرح دهد مینویسد: «آنگاه دو دزدیکی بر دست راست و دیگری بر دست چپش با وی مصلوب شدند و راهگذران سرهای خود را جنبانیده کفرگویان میگفتند: ای کسی که هیکل را خراب میکنی و در سه روز آن را میسازی خود را نجات ده، اگر پسر خدا هستی [خود را نجات ده] و از صلیب فرود بیا… و همچنین آن دو دزد که با وی مصلوب بودند او را دشنام میدادند.»
ملاحظه میکنید بنا به تصریح انجیل متی هر دو دزد مصلوب به عیسای مسیح دشنام و کفر گفتند در صورتی که انجیل لوقما مینویسد: «یکی از آن دو خطاکار مصلوب بر وی گفت: که اگر تو مسیح هستی خود را و ما را برهان اما آن دیگری جواب داده و او را نهیب داد و گفت: مگر تو از خدا نمیترسی، چون که تو نیز زیر همین حکمی و اما ما به انصاف چون که جزای اعمال خود را یافتهایم لیکن این شخص هیچ کار بیجا نکرده است.»
درست است که متی و لوقا هر دو میخواهند مصلوب شدن مسیح را با دو نفر دزد یادآوری کنند ولی جملة «هر دو دزد دشنام داده و کفر گفتند» با جمله: «یکی از آن دو خطاکار بر وی گفت آن دیگری جواب داده آن را نهیب کرد» اختلاف محسوسی دارد و متناقض حساب میشود.
2- عصا و چوب دستی
مرقس وقتی قصة سفارشهای مسیح را نسبت به شاگردانش نقل میکند مینویسد: «پس آن دوازده را پیش خوانده شروع کرد به فرستادن ایشان جفت جفت و ایشان را بر روحهای پلید قدرت داد و ایشان را قدغن فرمود: که جز عصا فقط هیچ چیز برندارید نه توشهدان و نه پول در کمربند خود بلکه موزه در پا کنید و دو قبا در بر کنید.»
توجه دارید که مرقس، بردن عصا و پوشیدن کفش را تجویز میکند و میگوید همراه داشتن آنها اشکالی ندارد اما انجیل متی صریحاً از این کار جلوگیری مینماید و میگوید با خود عصا برندارید چنان که مینویسد: «دوازده شاگرد خود را طلبیده ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند و بدیشان گفت …. طلا یا نقره یا مس را در کمرهای خود ذخیره مکنید و برای سفر توشهدان یا دو پیراهن یا کفشها یا عصا برندارید زیرا که مزدور مستحق خوراک خود است.»
بدیهی است که این دو عبارت با هم نمیسازند: «هنگام سفر با خود عصا و چوبدستی برمدارید و هنگام سفر با خود عصا و چوبدستی بردارید.»
3- بازپرسی از پطرس
انجیل متی پس از آن که داستان فرار کردن پطرس را شرح میدهد میگوید: پطرس در میان دشمنان مسیح داخل شد و مورد سوء ظن آنها واقع گردید و به همین جهت سه مرتبه از او پرسیدند تو با عیسی بودی، پطرس هم از اعتراف به این موضوع خودداری میکرد و تصریح میکند در مرتبه اول و دوم دو کنیز بودند که از او این مطلب را میپرسیدند… در صورتی که انجیل مرقس برخلاف این تصریح میگوید: «در هر دو مرتبه یک کنیز از او سوال کرد، نه دو کنیز و مینویسد هنگامی که پطرس در ایوان پائین میبود یکی از کنیزان رئیس کرنه آمد چون پطرس را دید که خود را گرم مینمود در او نگریست گفت: تو نیز با عیسای ناصری بودی لیکن او انکار نمود و گفت: من نمیدانم و نمییابم که چه میگویی و به سوی دهلیزخانه رفت که خروس بانگ زد و کنیز باز او را دید، به آنان که در آنجا ایستاده بودند آغاز سخن کرد که این شخص از آنهاست او باز انکار نمود….
بالاتر از آن، ناسازگاری این دو انجیل با انجیل لوقا است، زیرا این دو انجیل اگر دربارة دو کنیز یا یک کنیز بودن باز با هم اختلاف دارند دیگر در این که سوال کننده زن بوده یا مرد اختلافی ندارند اما از انجیل لوقا استفاده میشود که مرتبه دوم زن از او نپرسید بلکه مرد این بازپرسی را به عمل آورد…
لازم است به این نکته توجه داشته باشید که پطرس همان طور که مسیح خبر داده بود بیش از سه مرتبه مسیح را انکار نکرد پس نمیتوان برای انکار رفع تناقض گفت افراد مختلفی این موضوع را از او پرسیدند، پطرس هم در مقابل هر شخصی را که از او میپرسید مسیح را یک دفعه انکار کرد و نیز نمیتوان گفت در مرتبة دوم عدهای از او این موضوع را پرسیدند و آن هم در مقابل همه یک انکار کرد زیرا از این که بعد از سوال دوم میگوید: «کنیز به آنان که ایستاده بودند آغاز سخن کرد» معلوم میشود غیر از کنیز کس دیگری از موضوع با خبر نبوده بلکه پس از سوال دوم مطلع شدهاند، در هر صورت درست است که هر سه انجیل میخواهند انکار پطرس را قبل از بانگ زدن خروس یادآوری کنند ولی با هم در موضوعات فوق اختلاف دارند.
4- هنگام آمدن مریم
انجیل متی لوقا و یوحنا موقعی که میخواهند وقت آمدن «مریم مجدلیه» و مریم مادر را بر سر قبر مسیح شرح بدهند میگویند: «آنها هنگام فجر (سپیدة صبح) که هوا هنوز تاریک بود آمدند» اما بر خلاف آنها انجیل مرقس مینویسد: «هنگام طلوع آفتاب مریم مجدلیه و مریم مادر و یعقوب … بر سر قبر عیسای مسیح آمدند» و البته همه میدانیم موقع سپیدة صبح که هوا تاریک است با هنگام طلوع آفتاب که هوا روشن شده فرق محسوسی دارد و نمیشود آنها را یکی دانست!
5- درنگ مسیح در شکم قبر
انجیل متی مینویسد مسیح گفت: من همانند یونس که سه شبانه روز در شکم ماهی ماند در شکم زمین میمانم. در صورتی که مرقس میگوید: مدت درنگ مسیح در قبر دو شب و یک روز بوده است زیرا مینویسد: شام روز جمعه دفن شد و صبح بسیار زود روز یکشنبه وقتی مریم مجدلیه بر سر قبر آمد بیش از آن که بر سر قبر برسد، دید مسیح از قبر برخاسته است. در اینجا گذشته از تناقض انجیل متی و مرقس به نسبت دادن دروغ به عیسای مسیح که گفت من سه شبانه روز در قبر میمانم و کمتر ماند برخورد میکنیم!
در هر صورت با در نظر گرفتن همین مقدار از تناقضها و اشتباههای اناجیل میتوان قضاوت کرد که کتب مذهبی فعلی مسیحیت از مبدأ وحی و الهام، نمیتواند سرچشمه گرفته باشد و گرنه این اختلاف و ناسازگاری در آنها یافت نمیشد.
و همین طور ممکن نیست نویسندگان آنها را الهام شده یا روحالقدس دانست زیرا اگر آنان با خدای دانا ارتباط داشتند همه با هم موافقت مینمودند و این گونه اختلافات به وجود نمیآمد، روی همین اصل ما کتاب مقدس مسیحیان را تحریف شده و ساختگی و غیر آسمانی میدانیم.
نخستین برخورد و مذاکره مسیحیان با پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله)
تزلزل مسیحیان در پذیرش مباهله
اسلام سدی محکم در مقابل توسعه طلبی کلیسا و استکبار
نخستین برخورد و مذاکره مسیحیان با پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله)
اسقف و همراهانش به مدینه وارد شدند، به مسجد پیامبر(صلیالله علیه و آله) آمدند و منزل کردند، وقت نمازشان که رسید ناقوس زدند و به سمت مشرق نماز گذاردند، مسلمانان گفتند: یا رسولالله در مسجد شما چنین کنند؟! حضرت فرمودند: رهاشان کنید. و بالاخره با پیامبر روبرو شدند و مذاکرات خود را آغاز کردند، گفتند ما را به چه میخوانی؟ فرمودند: به این که گواهی دهید جز خدای یکتا خدائی نیست و من فرستادة خدایم و عیسی(ع) بندهای است آفریده شده که میخورد و میآشامید و شکم تهی میکرد. گفتند پس پدرش که بود؟ پاسخ از جانب خدا آمد که دربارة آدم چه میگویند. در جواب ساکت ماندند ولی تسلیم نشدند، آنگاه رسول خدا(صلیالله علیه و آله) آنان را به مباهله دعوت کرد.
مباهله یعنی نفرین کردن یکدیگر به شکل خاص به این صورت که به درگاه خدا راز و نیاز و از خدا بخواهند دروغگو نابود و هلاک گردد و یا این که دربارة یکدیگر نفرین کنند تا طرف حق پیروز و ستمگر مغلوب شود، مباهله در میان پیامبران قبل از اسلام وجود داشته و روی همین جهت رسول خدا(صلیالله علیه و آله) مأمور به مباهله گردید. مفسرین گفتهاند آیات اول سورة آلعمران از آغاز تا آیة هشتاد و چند آیه دربارة مباهله نازل گردیده است خدا در قرآن خطاب به پیامبر میفرماید:
«حق از جانب پروردگار توست پس از شکاکان مباش پس هر کس با تو دربارة عیسی محاجه کرد بعد از دانشی که تو را آمده است، پس بگو (به آنان): بیایید بچهها، زنان و جانهای خودمان را میخوانیم و میآوریم و شما نیز آنها را بخوانید و بیاورید (یعنی ما عزیزترین کسانمان را میآوریم و شما هم عزیزترین کسانتان را بیاورید) آنگاه دعا میکنیم تا خدا نفرینش را بر دروغگویان قرار دهد، ما در دعوت خود شک نداریم شما هم اگر شک ندارید جلو بیایید» (آلعمران 60-61)
تزلزل مسیحیان در پذیرش مباهله
مسیحیان که تا آن موقع سخت جدال میکردند، اکنون که پای مباهله به میان آمد سست شدند و مهلت خواستند تا بیندیشند، با اسقف بزرگشان خلوت کردند و به شور پرداختند وی گفت: ای گروه نصاری شما میدانید که محمد(صلیالله علیه و آله) پیامبر و فرستادة خداست و نیز میدانید مردمی که با فرستادة خدا مباهله کنند نابود میگردند پس اگر نمیخواهید از دین مألوف خود دست بردارید با او مصالحه و متارکه کنید.
و به روایت دیگر نتیجة مشاوره این شد که: «اگر محمد(صلیالله علیه و آله) با قومش به مباهله آمد، مباهله میکنیم اگر با کسان خودش آمد مباهله نخواهیم کرد».
خورشید که از افق سر زد رسول خدا(صلیالله علیه و آله) را دیدند که میآید در حالی که حسین(ع) را در آغوش گرفته و دست حسن(ع) را در دست دارد و فاطمه(ع) به دنبالش و علی(ع) نیز به دنبال فاطمه(س) رسول خدا(صلیالله علیه و آله) به ایشان میفرمود: وقتی من دعا کردم شما آمین بگویید» مسیحیان هم حرکت کردند و اسقف آنها از جلو در حرکت بود، وقتی دید رسول خدا(صلیالله علیه و آله) با چند نفر در حرکت است، ازموقعیت آنان سوال کرد.
رسول خدا پیش رفت و روی دو زانو نشست، اسقف گفت به خدا قسم همانند پیغمبران روی دو زانو نشست تا مباهله کند. اسقف مسیحیان ترسید و حاضر به مباهله نشد رئیس قوم گفت: ای اباحارث برای مباهله نزدیک شو. اباحارث گفت: به خدا قسم صورتهایی را میبینم که اگر بخواهند میتوانند کوه را از جای بلند کنند، مباهله نکنید که هلاک میشوید و دیگر مسیحی روی زمین باقی نخواهد ماند. بالاخره با پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) مصالحه کردند و جزیه پرداخت نمودند. ماجرای مباهله یکی از اولین برخوردهای مسیحیت با اسلام به شمار میآید.
اسلام سدی محکم در مقابل توسعه طلبی کلیسا و استکبار
وجود رقیبی بزرگ و نیرومند، به نام اسلام که میتواند با قدرت فرهنگی و پویایی فوقالعادهای که دارد مسیحیت و استکبار جهانی را از صحنه جهانی خارج سازد و دنیا را تحت نفوذ معنوی و روحانی و فرهنگی و سیاسی خود قرار دهد و به صورت فعال، امور اجتماعی، جوامع انسانی را اداره کند سبب شده است که استکبار و کلیسا، سعی فراوان در جلوگیری از گسترش موج طوفنده اسلام معمول دارند. آنجا برای دستیابی به چنین هدفی از شگردهای پیچیده و فراوانی بهره میجویند تا واقعیت جذاب و الهی مکتب اسلام ناب محمدی(صلیالله علیه و آله) در پس پرده الهام بماند. پس به طور قطع میتوانیم یکی از انگیزههای فوق برای پیوند و همسویی کلیسا و استکبار جهانی را، وجود آیینی پویا و نیرومند اسلام بدانیم و این واقعیتی انکارناپذیر است و این موضوع به روشنی از وقایع و سخنانی که تاریخ ضبط کرده است آشکار میگردد و اکنون چند نمونه از این سخنان را بازگو میکنیم.
1- «گلادستون» نخستوزیر اسبق انگلستان، درمجلس عوام انگلیس، قرآن را بر روی میز میکوبد و میگوید: «تا این (قرآن) کتاب در میان مسلمانان است راه نفوذ و استیلای ما بر آنان بسته خواهد بود».
2- «شارل دوگل» رئیس جمهور فرانسه در رابطه با مسئله انقلاب الجزایر، پس از این که تجهیزات و تشریفات نیروهای نظامی ارتش فرانسه را در الجزایر تشریح میکند به صراحت میگوید: «این مبارزه، یک جهاد و نوعی جنگ صلیبی به شمار میرود».
3- «گارنر (Gerdner) » میگوید: «قدرتی که در اسلام نهفته است اروپا را به وحشت انداخته و سبب شده است تا مبلغین مسیحی،دشمنی میان کلیسا و اسلام را مسئلة دینی بدانند.».
4- «کارلبکر» مستشرق آلمانی، معتقد است: «هنگامی که اسلام بوجود آمد و در قرون وسطی پیشروی نمود، سد محکمی در مقابل گسترش مسیحیت بوجود آورد و به تدریج به سرزمینهای مسیحی نشین سرایت کرد و لذا این دشمنی (کلیسا با اسلام) ایجاد شده است).
5- کاردینال «لافیگیری» میگوید: «بدون تردید محکمترین دینی که زیر بار اسارت نمیرود، اسلام است به همین جهت مبشرین آرزو دارند که همه مسلمانان مسیحی گردند».
چرا حملات روا یا ناروا به محققین و مستشرقین آغاز شده است؟
تغییر معتقدات مسیحیان با تحولات سیاسی روز
سه شاخه مسیحیت
ارامنه ایران
چرا حملات روا یا ناروا به محققین و مستشرقین آغاز شده است؟
خوانندگان ارجمند شاید آگاه باشید که سازمان مجهز تبلیغاتی کلیسا، طبق اوراق و مدارکی که منتشر کرده کتاب انجیل را تاکنون به 1250 (یکهزار و دویست و پنجاه) زبان اصلی و محلی ترجمه نموده و در دسترس عموم جهانیان قرار داده است. هدف آنان از این همه زحمت و تبلیغ و صرف این هزینه گزاف و این همه ترجمه این است که میخواهند بگویند حکومت دینی و مذهبی جهان در همه جای عالم، باید انجیل مقدس باشد نه کتاب مذهبی دیگر!
اکنون در قرن اخیر، برابر این همه زحمات طاقتفرسا و انتشارات و تبلیغات جهانی خود، با مسئله شگفتی روبرو شدهاند که به خوبی حس میکنند تمام زحمات و تدابیر آنان برای اشاعه انجیل در قبال این مسئله تضییع شده و تبلیغات وسیع آنان به در رفته میرود. این شکل جدید برای آنان اینست که در قرن اخیر گروه بیشماری از مستشرقین و محققین و دانشمندان و نویسندگان و اساتید بزرگ دانشگاههای اروپا و آمریکا که شماره آنان از اندازه و آمار خارج است همگی از راه تألیف کتب و نشر مقالات گوناگون هر یک به عنوانی پیرامون عظمت پیغمبر اسلام و اهمیت قرآن و ارزش و بزرگواری آئین اسلام و تمدن و علوم و صنایع مسلمین مطالب چشمگیری نوشتهاند آن هم به زبانهای مختلف دنیا که از یکسو اقرار ضمنی بر حقانیت اسلام دارد و از سوی دیگر از بین تمام ادیان، اسلام را دین علمی و آئین جهانی به دنیا معرفی کرده و میکنند.
این پیشامد و جبر تحقیقی و علمی زمان یا نیروی محرکه نفوذ و جذابیت قرآن و اسلام که تمام دانشمندان و محققان و مشتشرقان عصر را به طرفداری از اسلام بسیج نموده، سخت آنان را نگران ساخته و در مقام چارهجویی انداخته است.
اکنون به فکر افتادهاند قسمتی از هزینه همان تبلیغات را صرف عملیاتی کنند که بر ضد همین مستشرقین و محققین مقالات و کتبی نوشته شود که آثار آنان را در دیدهها سست و بیمایه و بدون پایه معرفی نمایند و چون در این امور تبلیغی خیلی زیرک و دانا هستند حساب دقیقی نمودهاند که این کار هزینه زیادی هم نمیخواهد اگر آنها فقط یک نویسنده را بیابند که مستقیم یا غیرمستقیم علیه همین دانشمندان اسلام دوست یک یا دو جلد کتاب منتشر کند برای نتیجهگیری کافی است و به هدف نهائی خود رسیدهاند زیرا به خوبی میدانند وقتی کتاب منتشر شد اگر نویسنده آن نیز یک مسلمان باشد خوانندگان مسلمان بدان اعتماد نموده و حتی اگر با سوء نیت و غرضورزی تحریفی، وانمود به مطلب کرده باشد، خوانندگان ونویسندگان دیگر بدون هیچ پژوهشی پذیرفته و نوشتههای او را مدرک گفتار و حتی تألیف کتب دیگر قرار خواهند داد.
تغییر معتقدات مسیحیان با تحولات سیاسی روز
طبق گزارش رادیوهای خارجی مجمع اساقفه در واتیکان تصویب کردهاند که عیسای مسیح(ع) را یهودیان نکشتهاند (در صورتی که قبلاً میگفتند کشتهاند) و قرار است که این موضوع رسماً از طرف جناب پاپ به دنیا اعلام شود و بدین ترتیب معلوم میشود که حتی معتقدات تاریخی خود مسیحیان نیز با تحولات سیاسی و اوضاع روز و مقتضیات زمان تغییر مییابد و از اینجا شما میتوانید با تحریفات دیگری که کتب مقدس یا مسائل دیگر، در طول قرنها گذشته از طرف کشیشها و پاپها به عمل آمده، پی ببرید.
سه شاخه مسیحیت
امروز مسیحیان جهان صرف نظر از فرقههای فرعی به سه شاخه اصلی تقسیم میگردند:
کاتولیک، ارتدکس و پرتستان: بعد از حضرت مسیح(ع) کلیساها که پایگاههای مذهبی مسیحیان در شهرها و کشورها بود توسط کشیشان که عمدتاً در لباس روحانیت مسیحی بودند اداره میشد: اسقفان نمایندگان اصلی و مراجع رسمی مذهبی در شهرها به شمار میرفتند، رفته رفته اسقفهای شهرهای بزرگ شهرت و قدرت بیشتر یافتند: چندی بعد اسقف اسکندریه، افطاکیه، قسطنطنیه به پتریارخ (به معنی پدر مؤسس یک نژاد است) و اسقف روم به پاپ (یعنی پدر) ملقب گردیدند: بعدها پاپ روم مقام مخصوص در کلیسا پیدا کرد و عملاً آقای همه کلیساها شد. شاید علت آن دو مطلب بود: یکی این که پطرس و پولس که هر دو از مبلغان دیانت مسیح(ع) بودند در این شهر به قتل رسیدند و دیگر این که روم سالیان دراز پایتخت امپراطوری مقتدری بود چند قرن بعد پاپها به آقائی روم تنها اکتفا نکردند و قصد تسلط و حکومت بر کل کلیسای مسیح را در هر کجا که باشد داشتند و ادعا میکردند که چون عیسی مسیح(ع) پطرس را جانشین خود نمود و او اولین اسقف شهر روم بود بنابراین اسقفان روم بایستی جانشین پطرس بوده و در روی زمین جای خود مسیح بر کلیسا سلطنت نمایند این ادعا را برای اولین بار با کمال نیرومندی شخصی به نام «لیو» در قرن پنم میلادی مطرح کرد بسیاری از اسقفان مغرب ادعای او را پذیرفتند ولی در شرق پتریاخهای قسطنطنیه و انطکایه و اسقفان ایران از شناسائی ریاست و مقام پاپی وی امتناع ورزیدند این ادعا و به دنبال آن، این امتناع، سبب شد تا جدائی بین کلیساهای یونانی سریانی و مشرق پیدا شود.
بالاخره چون قسطنطنیه و روم در امور سیاسی از هم جدا شدند کلیسای یونانی زبان هم کاملاً از کلیسای روم مجزا گردید این دو شعبه مهم کلیساهای مسیح تا امروزه هم از یکدیگر منفصلند یکی کلیسای «ارتدکس» یونانی که عمدتاً در یونان و روسیه منتشر میباشند و دیگری کلیسای «کاتولیک» روم که بیشتر در اروپا و آمریکاست این دو کلیسا در اصل اعتقادات، با یکدیگر اختلافی ندارند اما قدرت عمومی پاپ منشأ جدائی آنهاست.
در قرن شانزدهم میلادی کشیشی به نام «لوتر» آلمانی،اصلاحاتی را در دیانت مسیح ایجاد کرد و بنای فرقه جدیدی را که به «پرتستان» معروف شد گذاشت اختلاف اساس پرتستانها با دو فرقه دیگر در سه موضوع، تعریف ایمان، خصائص باطنی عقیده دینی و آئین و رسوم مذهبی است مذهب پرتستانی بیشتر در اروپا و آمریکا رواج دارد.
ارامنه ایران
ارامنه از فرقههای ارتدکس اندولی چون توسط حضرت گریگور منور دین مسیح را پذیرفتند از این رو ارامنه را گریگوریان یا جرجیسیان نیز میگویند گروهی از ارامنه کاتولیک و پرتستان هم هستند ولی عده آنان خیلی کم و جزیی میباشد یا این که برخی از ملتهای دیگر هم مانند روسها، یونانیها، حبشه و غیره عموماً کلیسای شرق ارتدکس میباشد ولی ارمنیان، با هیچیک از اینان و فرقههای دیگر ارتباط تقلیدی یا دستوری ندارند و از قرن پنجم میلادی از آنها به کلی جدا شده و کلیسای حواریونی ارمنستان را تشکیل دادهاند که ملی و مستقل میباشد و پیشوای مذهبی مخصوص خود را دارد که او را «کاتلیگوس» (Catholigos) میخوانند.
کدام دین را انتخاب کنیم؟
مسلمان میشویم …. زیرا؟
گرایش ما به خدائی است که اسلام معرفی میکند.
کدام دین را انتخاب کنیم؟
به نظر ما معنای یک دین صحیح آن است که برنامهای جامع برای تأمین این خواستههای بشر داشته باشد و او را به خوشبختی کامل برساند برخلاف قرنهای پیش که مردم از روی تعصب و یا تقلید کورکورانه از هر گونه دینی پیروی میکردند امروز بشر متمدن از دین از آن جهت پیروی میکند که به جای یک مشت تشریفات بیفائده و خشک و خالی در جمیع شئون زندگی مادی و معنوی وی برنامه کاملی داشته باشد تا او در سایه یک دین مثبت و زنده به حل تمام مشکلات زندگی قادر گردد.
ما که در چنین عصر و در میان چنین مشکلات روزافزون زندگی میکنیم و ترقیات علمی و تجربی بشر را از طرفی و خرافات ادیان و مذاهب معروف جهان را از طرف دیگر ملاحظه مینمائیم آیا سزاوار است که باز از روی تعصب جاهلانه و یا تقلید کورکورانه بدون مطالعه و اعتناء به احتیاجات روحی و مادی، دینی را انتخاب کنیم؟ عقل و اندیشه ما به ما اجازه این کار را نمیدهد و ما به حکم عقل و منطق باید در جستجوی دینی باشیم که برای رفع همه نیازمندیهای مادی و معنوی ما،یعنی تأمین سعادت بشری آمده و بر این کار هم توانائی داشته باشد ما این جامعیت را تنها در اسلام سراغ داریم و به همین جهت هم اسلام را انتخاب میکنیم.
مسلمان میشویم زیرا!
مسلمان میشویم…… زیرا اوصاف و مزایای یک دین حق و درست را که عقل ما و هر بشر با انصافی آن را تصدیق میکند- در دین اسلام یافتهایم مسلمان میشویم …. زیرا قوانین آن برنامه کاملی برای زندگی سعادتمندانه و ایدهال بشر میباشد چون شالوده آن بر اساس «تأمین سعادت بشر» بوده و به همین سبب در جمیع شئون از مهمترین مسائل حیاتی و اجتماعی بشر (از قبیل تأمین آزادیها، عدالت اجتماعی و برادری و برابری) گرفته تا دستورات فردی و داخلی (از قبیل تعلیمات بهداشتی و طب پیشگیری،آداب مسافرت، قوانین عبور و مرور و حتی استحمام) احکام جامع و برنامههای منظم و استواری دارد.
مسلمان میشویم ….. زیرا اسلام یک دین منطقی است که با عقل و منطق سر و کار دارد، نه عواطف تنها و نه برای همه و در خور فکر و عقلانی هر کس،مطالب و معارفی آورده و در برابر دانش و دانشمندان- که طالب استدلال و منطقند- هیچگاه مانند دین مسیحیت به عذر «سر» و «رمز» و بهانههایی نظیر آن، متمسک نمیشود و از بیان مطلب و زیر بار استدلال نمیگریزد.
گرایش ما به خدائی است که اسلام معرفی میکند
زیرا «خدا» یعنی آفریننده هستی، دین اسلام همچون دین مسیحیت و سایر ادیان منسوخ، دستخوش ذوق هر اسقف و کشیشی نمیشود و اصولاً خداشناسی در دین اسلام برعکس مسیحیت، دشمن استدلال و عقل نیست، بلکه صرفاً متکی بر خرد و دلیل و برهان است.
آری مسلمان میشویم….. زیرا اسلام را دینی مطابق فطرت و سرشت طبیعی بشر میبینیم که قوانین آن از طبیعت سرچشمه گرفته و به همین جهت دینی کامل، جامع، ساده و آسان است و مانع پیشرفت زندگی نیست در اسلام رکود و خمود وجود ندارد اسلام دینی مثبت و دینامیک است نه آیینی افسرده و خموش یا مرده مهمترین مسأله مادی آن «کار» و «ابتکار» است که همیشه مورد تشویق بوده و دنیای بدون آن را «دنیای ناممکن» معرفی نموده است مسلمان میشویم ….. زیرا اسلام دشمن خرافات است و هرگز سعی نمیکند که مانند مسیحیت امروزه خرافاتی چون سه گانه پرستی یا آداب بیمعنا و خنکی چون «تعمید» و «عشاءربانی» و «خرید گناه» را به نام دین به مردم تحمیل کند مسلمان میشویم…. زیرا اسلام برخلاف مسیحیت و برخی مذاهب دیگر، با علوم و مسلمات عالم طبیعت نمیجنگد و دانش و دانشمندان را پیوسته به نیکی یاد نموده و مقام آنان را برتر و والاتر از دیگران معرفی میکند و هرگز اجازه نمیدهد که مکتشفین و مخترعین را به گناه فهمیدن قوانین طبیعت و اکتشافات علمی به پای میز محاکمه بکشند و سپس به قتل برسانند و بسوزانند و به دار بیاویزند!!
مسلمان میشویم….. زیرا شخصیت انسان را تنها در این مسلک در کمال احترام میبینیم و از همین جاست که دین اسلام تنها دینی است که به مردم «آزادی عقیده» عطا میکند و میفرماید: «لا اکراه فی الدین» (قرآن مجید سوره بقره آیه 255) نه کسی را به زور مجبور به اسلام میکند و نه انگزیسیون! (محاکمه تفتیش عقائد) راه میاندازد، بلکه به عکس به دیگران هم اجازه میدهد که در پناه حکومت اسلامی در امنیت و آسایش به سر ببرند و از حقوق و مزایای اجتماعی بهرهمند شوند
مسلمان میشویم …. زیرا اسلام را «حافظ حقوق اساسی بشر» میبینیم در تمام گوشه وکنار آن دفاع از حقوق بشر و مبارزه علیه ستم و حقکشی و کوشش برای احقاق حقوق جوامع دنیا مشاهده میکنیم و به همین جهت تنها دینی است که «سیاست» را به معنای واقعی کلمه، جزئی از خود قرار داده تا تدبیر امور اجتماعی ملتها را تحت قواعد انسانی، زیر نظر خود و به طور صحیح انجام دهد نه با فریبکاریها و بدست مردمی فاسد ما از اسلام پیروی میکنیم…. زیرا حقوق اسلامی (با ادله قاطع موجود و اعتراف حقوقدانان) بر حقق مترقی جهان و ملتها تفوق دارد اسلام تنها دینی است که به مسائل تأمین بیمههای اجتماعی و غیر آن) مسائل سیاسی، تأمین صلح، امنیت جهانی، اخلاق و دانش، مسائل فرد و خانواده و جامعه و مسأله تربیت روانی و بدنی و رشد فکری و …. توجه خاص مبذول داشته و راه حلهای درست و قابل اجراء برای آنان بیان کرده است.
ما کتاب آسمانی قرآن را میپذیریم …. زیرا مانند کتب سایر ادیان در آن تناقض و تحریف وجود ندارد و هر اندازه که جعلی بودن کتاب مقدس یهود و مسیحیان و بر اثر تحقیقات دانشمندان روشنتر میشود، یقین ما به آسمانی بودن قرآن مجید بیشتر میشود بشر فهمیده امروز اگر به دیده انصاف و محققانه، نه به دیدی تعصب و سطحی، به اسلام بنگرد، آن را میپسندد و وادار به تحسین میشود و بدین ترتیب ما میفهمیم که اسلام دین فطری و کامل است و برای تأمین نیازمندیهای روحی و مادی بشر در تمام ادوار، آمده است و بنابراین برخلاف ادیان پیشین یک دین ابدی است.
به سبب وجود این دلایل است که ما نیز مسلمان میشویم و از همه خوانندگان محترم میخواهیم که اگر مسلمان نیستند درباره «حقیقت اسلام» تحقیق بیشتر بنمایند تا راه خدا برای آنان نمایان گردد.
ما از خدای بزرگ خواستاریم که همه افراد بشر را به راه راست هدایت فرماید
فهرس | صفحه |
مباحثی پیرامون قرآن مجید | |
صدور قرآن | |
اعجاز قرآن | |
وجوه اعجاز قرآن | |
تحریف قرآن کریم | |
بشارتهای اناجیل و تورات | |
بشارتهای انجیل به آمدن حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) و تحریف بشارتها | |
«تسلی دهنده» پیامبر اسلام است | |
«روح راستی» پیامبر اسلام است | |
رئیس جهان کیست؟ | |
بخش اول: بشارت تورات | |
بشارت اول:مژده موسی(ع) به بنیاسرائیل | |
تطبیقهای نادرست | |
بشارت دوم: درخشیدن از کوه فاران | |
بشارت سوم: الاغسوار و شترسوار | |
بشارت چهارم: مژده حقوق نبی(ع) | |
بخش دوم: تحریف بشارتها | |
بشارت عیسی(ع) در قرآن | |
در پیرامون انجیل | |
بیاعتبار بودن انجیل | |
عهد عتیق | |
عهد جدید | |
نویسندگان عهد جدید (چرا نویسندگان را بشناسیم)؟ | |
بیوگرافی نویسندگان عهد جدید | |
پطرس | |
مرقس | |
لوقا | |
یعقوب برادر مسیح(ع) | |
پولس | |
سرنوشت اناجیل با عهد جدید (سرنوشت عهد جدید) | |
1- طراژان | |
2- مارک اورل | |
3- دسیوس | |
انجیل برتر | |
افسوس از انحراف | |
تحریفهایی که در انجیل نمایان است | |
طرفداران عقیده تثلیث | |
تثلیث سوغات منحرفان | |
بخشش گناه! و خرید و فروش بهشت! | |
افسانه صلیب | |
تناقضگوئی اناجیل | |
1- دشنام و کفر دزدان | |
2- عصا و چوبدستی | |
3- بازپرسی از پطرس | |
4- هنگام آمدن مریم | |
5- درنگ مسیح(ع) در شکم قبر | |
نخستین برخورد و مذاکره مسیحیان با پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) | |
اسلام سدی محکم در مقابل توسعه طلبی کلیسا و استکبار | |
چرا حملات ناروا به محققین و مستشرقین آغاز شده است؟ | |
تغییر معتقدات مسیحیان با تحولات سیاسی روز | |
سه شاخه مسیحیت | |
ارامنه ایران | |
کدام دین را انتخاب کنیم؟ | |
مسلمان میشویم: زیرا | |
گرایش ما به خدائی است که اسلام معرفی میکند | |
فهرست | |
منابع و مآخذ |
مأخذ و منابع
آموزش عقاید (آیهالله مصباح یزدی)
سیره ابنهشام
مجمع البیان
تاریخ یعقوبی
تاریخ اسلام (علی دوانی)
تاریخ ترقی فکر اروپا (چاپ لندن)
محمد پیامبر و سیاستمدار (مونتگری ولت ترجمه والیزاده)
الدار المنثور
انجیل مقدس (عهد جدید و عهد عتیق)
احقاق الحق
اصول کافی
اظهار الحق
انجیل برنابا (چاپ 1345)
تاریخ کلیسا
ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه (علامه محمد تقی جعفری)
تفسیر نمونه (جلد 4)
فرهنگ اسلام شناسان خارجی (حسین عبدالهی خوروش)
ارمنیان ایران (لئون مبناسیان)
بررسی شیوههای تبلیغاتی مسیحیت(ع) (مرتضی نظری)
حقیقت مسیحیت (مؤسسه در راه حق)
قرآن مجید
بحارالانوار
<script language="JavaScript1.2"> function disableselect(e){ return false }function reEnable(){ return true }document.onselectstart=new Function ("return false") if (window.sidebar){ document.onmousedown=disableselect document.onclick=reEnable }</script>
بازدیدها: 238